تو این سفر یه کتاب شانسی برداشتم از کتابخونه منزل و خیلی هم دقت نکردم، بعد تو هواپیما که باز کردم دیدم کتاب «تنهایی پرهیاهو» نوشته یهومیل هرابال است، کتابی که قبلا خونده بودم، اول ناراحت شدم که تکراریه بعد دیدم پانزده سال گذشته از زمانی که خوندمش، و های لایتها و یادداشتهای دوره قدیم رو کنارش دیدم که خیلی خاطره انگیز بود.
کتاب در پراگ چک اسلواکی میگذره و در دوره خفقان و سانسور شدید حکومت کمونیستی چک، داستان یک کارگر که مسئول پرس کردن کتابهای ممنوعه است.
در کشور چک اسلواکی اون دوران یه سلسله اصلاحاتی شروع میشه که به بهار پراگ معروفه، ولی بعد با دخالت شوروی سرنگون میشه و مردم و روشنفکرها دچار یه سرخوردگی خاصی میشن این رمان هم مربوط به همین دورانه.
دوره قبلی که کتاب رو میخوندم زمستون سال 1384 بود و جو نا امیدی شدیدی بر جامعه حکمفرما بود، نوشته بودم اوضاع تهران هم مثل پراگ بعد از بهار پراگ است، الان که بار دوم داشتم میخوندم برخوردم به این کامنت و این چرخه اعصاب خورد کنی که 20 سال اخیر توش زندگی کردیم.