صنعت سرمایه خطرپذیر (Venture Capital) آمریکا نقش مهمی در تأمین مالی شرکتهای فناورانهای نظیر گوگل، اینتل، مایکروسافت، آمازون و... داشته است. اغلب کسبوکارهای مطرح دره سیلیکون در برههای از حیاتشان از سرمایه خطرپذیر بهرهمند شدهاند. در سال ۲۰۱۴، ۱۷ درصد از شرکتهای سهامی عام آمریکا کارشان را با دریافت تأمین مالی صنعت سرمایه خطرپذیر شروع کرده بودند که ۲۱ درصد از مجموع ارزش بازار شرکتهای سهامی عام در آمریکا را انعکاس میدهند.
با این وجود، صنعت سرمایه خطرپذیر با کاستیها و محدودیتهایی در تأمین مالی نوآوران مواجه است. یکی از آنها محدودیتهای اطلاعاتی است؛ فعالین سرمایه خطرپذیر در امری سرمایهگذاری میکنند که تا حد زیادی از کنترل آنان خارج است. آنان ممکن است نوآورانی را تأمین مالی کنند که مهارت و قابلیت چندانی در تبدیل ایدههای بدیعشان به یک محصول قابل عرضه به بازار را نداشته باشند. یک فرد یا کسبوکار نوآور ممکن است بدیعترین ایدهها را در ذهن خود پرورش دهد، اما در تجاریسازی این ایدهها توانمندی لازم را از خود نشان ندهد. تأمینکنندگان سرمایه خطرپذیر، از آنجایی که اطلاعات ناقص و محدودی نسبت به مهارت و توانمندی کسبوکارهای نوآور در تجاریسازی ایدههایشان دارند، انگیزهشان در تأمین مالی نوآوران ضعیف میشود.
محدودیتهای اطلاعاتی همچنین موجب میشود که تأمینکنندگان سرمایه خطرپذیر تمایلی به سرمایهگذاری در کارآفرینانی که با آنان فاصله جغرافیایی دارند نداشته باشند. آنان عمدتاً دوست دارند کسبوکارهای مستقر در منطقهی جغرافیاییشان را تأمین مالی کنند، چرا که نسبت به آنان شناخت بیشتری دارند، میتوانند از نزدیک عملکرد آنان را پایش کنند، و با هزینهی کمتری اطلاعات بیشتری درباره آنان اکتساب نمایند. عدم تأمین مالی کسبوکارهای دوردست اگرچه از منظر تأمینکنندگان سرمایه خطرپذیر یک عمل عقلایی محسوب میشود، اما دست برخی از نوآورانی که در خارج از محدودهی جغرافیایی سرمایه های خطرپذیر قرار دارند را از منابع مالی این صنعت خالی میگذارد. این مسئله زمانی وخیمتر میشود که میبینیم در کشوری نظیر آمریکا، عمده فعالیت تأمینکنندگان سرمایه خطرپذیر تنها در سه منطقه خلیج سانفرانسیسکو، بوستون و نیویورک متمرکز شده است.
معضل دیگر نیز انگیزههای ضعیف تجاری به سرمایهگذاری در مقاطع ابتدائی توسعه کسبوکارها و تکنولوژیها میباشد. در ابتداییترین مراحل توسعهی یک کسبوکار نوآور، چشمانداز تجاری مبهم و نامطمئنی وجود دارد، و این موضوع میتواند انگیزه تأمین مالی نوآوری را کاهش دهد. در آمریکا تنها یک ششمِ یک درصد از کسبوکارهای نوآور موفق به دریافت تأمین مالی از صنعت سرمایه خطرپذیر میشوند. میزان تخصیص سرمایه این صنعت برابر با حدود ۰.۲ درصد از ارزش بازار سهام میباشد. در حقیقت، ۷۶ میلیارد دلارْ سرمایه اختصاصیافته این صنعت در ۲۰۱۶ اگرچه عدد بزرگی محسوب میشود، اما در مقایسه با حجم تریلیون دلاری بازارهای تأمین مالی آمریکا، و صدها هزار درخواست تأمین مالی از جانب کسبوکارهای نوآور، عدد بزرگی به نظر نمیآید. در سال ۲۰۱۶، سرمایهگذاریهای این صنعت تنها ۲.۵ درصد از مجموع سرمایهگذاری خصوصی در آمریکا را در بر میگرفت. مضاف بر آنکه اغلب سرمایهگذاریهای فعالین صنعت سرمایه خطرپذیر با شکست مواجه میشوند.
معضل بعدی به ساختار صندوقهای سرمایه خطرپذیر مربوط میشود. این صندوقها با وعدهی بازده بالا در طول عمر کوتاه پنج تا ده سالۀشان، سرمایهگذارانی را به سوی خود جذب میکنند. این الگوی تأمین مالی موجب میشود که منابع صندوقهای سرمایهی خطرپذیر به پروژههایی هدایت شوند که در کوتاهمدت به پایداری تجاری میرسند. این در حالیست که نوآوری یک کنش بلندمدت به حساب میآید. همچنین، این صندوقها در اولین سالهای فعالیتشان ریسکپذیری خوبی دارند اما هرچه از عمر کوتاهشان میگذرد ریسکپذیریشان کاهش مییابد. طبق یک مطالعه، صندوقهای سرمایه خطرپذیر از سال پنجم حیاتشان سرمایههای خود را به شرکتهایی تخصیص میدهند که مدت بیشتری از عمرشان گذشته و سابقهی بیشتری در جذب تأمین مالی داشتهاند.
محدودیت دیگر صنعت سرمایه خطرپذیر تنوعبخشی به سرمایهگذاریهای خود با هدف کاهش ریسک است که موجب خُردشدگی مقیاس تأمین مالی و پراکندگی سرمایههای صنعت در بین طیف گستردهای از کسبوکارها میشود. در نتیجه پروژههایی که به تأمین مالی بزرگ و متمرکز نیاز دارند ممکن است از سرمایه این صنعت محروم بمانند. به همین رو الگوی تأمین مالی های خطرپذیر برای پروژههایی که در بلندمدت به پایداری تجاری میرسند و یا نیاز به سرمایه هنگفتی دارند سازگاری کمتری دارد.
از کتابِ Jump-Starting America: How Breakthrough Science Can Revive Economic Growth and the American Dream