در پاییز سال ۲۰۰۱، «بوئنوس آیرسِ» آرژانتین در آتش شورش خیابانی میسوخت و پلیس ضدشورش هم با ماشین آبپاش و گاز اشکآور تلاش میکرد شعلههای شورش رو آروم کنه. آرژانتین در بزرگترین بحران اقتصادیِ معاصرش دستوپا میزد. بیکاری سر به فلک گذاشته بود، مغازهها غارت میشدند و سپردهگذارها به بانکهای ورشکسته هجوم میبردند.
در سال ۱۹۹۱، ده سال پیش از این اتفاقات، وزیر اقتصاد آرژانتین به نام «دومینگو کاوالو» یک راه میانبر برای مهار ابرتورم مزمن آرژانتین پیدا کرد: قرار شد که «دلار آمریکا» پشتوانهی پول ملّی آرژانتین (پزو) قرار بگیره و هر پولی که در اقتصاد منتشر میشه، الزاماً پشتوانهی صددرصدیِ دلاری داشته باشه. در نتیجه، بانک مرکزی دیگه نمیتونست بهدلخواه حجم پول رو - مثلاً، برای پوشش کسری بودجهی دولت - افزایش بده و تورم رو تشدید کنه. از این طریق، توان "سیاست پولی" بانک مرکزی از بین رفت و ظرفیت ایجاد کسری بودجهی دولت هم محدود شد.
علاوه بر این، کاوالو معتقد بود که باید عرضهی پول در اقتصاد از انحصار پزو خارج بشه و آحاد جامعه مختار باشن که در مبادلات اقتصادیشون، از پزو یا دلار استفاده کنند. کاوالو در کتابش این رویکرد رو متأثر از خوانشی که از آثار هایک در زمینهی "انحصارزدایی" پول داشت ذکر میکنه.
در دههی ۹۰ میلادی، این نظام پولی به خوبی تونست تورم آرژانتین رو به صفر میل بده. حجم پول در اقتصاد وابسته به جریان سرمایهی مالیِ بینالمللی شده بود و افزایش/کاهش اعتبار بانکی همگام با افزایش/کاهش ورود سرمایهی مالی (در قالب اوراق بدهی، سپرده بانکی، پورتفولیوی سهام) شده بود.
تا سال ۱۹۹۴، اقتصاد آرژانتین رشد خوبی تجربه میکرد تا اینکه بحران اقتصادی مکزیک در اون سال، سرمایهی بینالمللی رو به چشمانداز اقتصاد آمریکای لاتین بدبین کرد و به دنبالش اقتصاد آرژانتین از کاهش ورود سرمایه آسیب دید. در چنین موقعیتی، «صندوق بینالمللی پول» (آیاِماِف) با وام سنگینی که به آرژانتین داد، اقتصاد کشور رو روبهراه کرد و دوباره جریان سرمایهی بینالمللی برقرار شد.
اما دیری نپایید که بانک مرکزی آمریکا نرخ بهرهاش رو در ۱۹۹۵ افزایش داد و دوباره جریان سرمایهی بینالمللی تضعیف شد (البته نه به شدت قبل). اتفاق بدتر هنوز نرسیده بود؛ در سال ۱۹۹۷ - ۱۹۹۸، آسیای شرقی (تایلند، کره، مالزی اندونزی) دچار بحران شد و بعدترش هم اقتصاد روسیه به بحران خورد. از این لحظه بود که سرمایهی مالی بینالمللی کاملاً به اقتصادهای "نوظهور" بدبین شده بود و جریان ورودش به کشورهای در حال توسعه (از جمله آرژانتین) متوقف شد. صندوق بینالمللی پول دوباره با وامهاش به کمک آرژانتین اومد، اما اقتصاد کشور دیگه رونق قبل رو پیدا نکرد و در سراشیبی رکود افتاده بود.
آرژانتین استقلال سیاستگذاری پولیاش رو از دست داده بود و نمیتونست به سیستم بانکی وام اضطراری بده. در اینجا پشتیبانی مالی آیاماف بود که از بحران بانکی جلوگیری کرد (اگرچه کمکی هم به رونق نکرد). از اون بدتر اینکه دولت نمیخواست مخارجش رو بیش از درآمدش (کسری بودجه) افزایش بده تا تقاضا رو سر پا نگه داره و جلوی سقوط آزاد اقتصاد رو بگیره. دولت در جهت افزایش درآمد و کاهش مخارجش (انقباض بودجهای) تلاش میکرد تا آیاماف رو مجاب کنه وام بیشتری بهش بده و در عین حال به بازارهای تأمین مالیِ بینالمللی هم سیگنال بده که دولت انضباط مالی داره و شایستهی دریافت وام هست.
اما این سیاست بودجهای صرفاً رکود اقتصادی رو تشدید کرد. بین سالهای رکودیِ ۱۹۹۸ - ۲۰۰۱، حجم پول مداوماً کمتر میشد و سیستم پولی کاوالو امکان تحریک تقاضا رو به دولت و بانک مرکزی نمیداد. در این لحظه بود که جرقه شورش خیابانی در آرژانتین روشن شد.
این برهه به خوبی مشکل تاریخی اقتصاد آرژانتین رو به ما نشون میده: با آزادسازی حساب سرمایه، مقادیر زیادی سرمایهی مالی (در قالب اوراق بدهی دولت و بخش خصوصی، سپردهی بانکی و پورتفولیوی سهام) وارد اقتصاد میشه، یکدفعه با کوچکترین خبر منفی یا افزایش نرخ بهرهی جهانی و... جریان سرمایه متوقف میشه، به دنبالش بحران ارزی و بانکی میاد، و جهش نرخ ارز هم هزینهی بدهی خارجی دولت رو دوچندان میکنه.
از گذشته، دو نوع «وابستگی» اقتصاد آرژانتین رو متلاطم و حتی متلاشی کرده: وابستگی به صادرات کالای خام و وابستگی به جریان سرمایهی بینالمللی.
کالاهای خام نوسان قیمتی دارند و این نوسانها مانع رشد پایدار اقتصادی و مهار تورم میشن. این نوسانها درآمد ارزی کشور رو هم بیثبات میکنه و دولت توانایی بازپرداخت بدهی خارجی رو از دست میده. جریان سرمایهی بینالمللی هم پرنوسانه و با ورود و خروج گلهوارشون اقتصاد رو به بحران میکشونن (در لینک آبی مکانیسمش کامل توضیح داده شده).
در دولت محافظهکارِ «مائوریسیو ماکری» (۲۰۱۵ - ۲۰۱۹) هم دوباره اجازهی ورود گلهوار سرمایهی مالیِ خارجی داده شد و ناگهان با افزایش نرخ بهرهی بانک مرکزی آمریکا در سال ۲۰۱۸، جریان ورود سرمایه متوقف شد و آرژانتین به بحران ارزی کشیده شد. حدود نیمی از این سرمایههای خارجی هم به استقراض بخش خصوصی آرژانتین تعلق داشت (مشابهی دهه ۹۰). در چنین شرایطی، وامهای آیاماف به داد کشور بحرانزده میرسن اما این وامها به شرط "ریاضت اقتصادی" و انقباض بودجهای داده میشن که این سیاستها رکود رو تشدید میکنه.
برای اینکه کشوری به سرمایهی مالیِ خارجی "اعتیاد" و وابستگی پیدا نکنه، بهتره که «مصرف» رو در اقتصاد کاهش بده تا بواسطهی این صرفهجویی سرمایه و پساندازی حاصل و صرف افزایش «سرمایهگذاری» بشه، و این یعنی «افزایش سرمایهگذاری» به قیمت «کاهش مصرف». این کاهش مصرف هم اول از همه باید از خود دولت شروع بشه که بودجهاش رو از خرید کالای مصرفی (مخارج جاری) به خرید کالای سرمایهای (سرمایهگذاری) بازتخصیص بده و کسری مداوم بودجهاش رو هم کاهش بده. همچنین، لازمه که نرخ ارز "ضعیف" نگه داشته بشه تا محصولات اقتصاد با توان رقابتی بیشتری صادر بشن و ارز حاصل از توسعهی صادرات، جای سرمایهی مالی خارجی رو پر کنه.
منابع:
http://socialsciences.scielo.org/scielo.php?script=sci_arttext&pid=S0046-001X2006000100001
https://sigloxxieditores.com.ar/libro/historia-economica-de-la-argentina/
https://www.bloomberg.com/news/articles/2023-12-01/can-argentina-dollarize-brad-setser-council-on-foreign-relations-discusses?sref=pKfngeVk