ویرگول
ورودثبت نام
Arshiya.Rad
Arshiya.Radنوشته هاي یک برنامه نويس آشفته
Arshiya.Rad
Arshiya.Rad
خواندن ۳ دقیقه·۶ سال پیش

قصه دخترک کبریت فروش و فرهاد خسروی .

تنها تصویر منتشر شده از فرهاد خسروی
تنها تصویر منتشر شده از فرهاد خسروی

""فردا صبح مردم دختر كوچولو را پيدا كردند . در حاليكه يخ زده بود و اطراف او پر از كبريتهاي سوخته بودند .همه فكر كردند كه او سعي كرده خود را گرم كند ،‌ولي نمي دانستند كه او چه چيزهاي جالبي را ديده و در سال جديد با چه لذتي نزد مادر بزرگش رفته است ."" این پایان قصه دخترک کبریت فروش بود قصه ای که من و همسالان من با آنها بزرگ شدیم . با همان دنیای رنگارنگ کودکانه مان برای دخترک کبریت فروش غمگین شدیم . حالا اما قصه دردناک تر فقط کمی آن طرف تر در کوههای سرد و یخ زده کردستان خودمان اتفاق میافتد کودکی 14 ساله کولبری به نام فرهاد خسروی و بردار بزرگترش ازاد خسروی در میان برف و بوران راه را گم میکنند جسد ازاد چند روزیست پیدا شده اما فرهاد 14 ساله هنوز پیدا نشده است . مردم محلی!!! در میان سکوت خبری بهت اور صدا و سیما و بسیاری رسانه های داخلی در تلاش برای جستجوی فرهاد هستند . اگر این اتفاق در کشوری دیگر اتفاق میافتاد رسانه ها شب روز اخبار آن با آب و تاب انعکاس میدادند اما همان طور کردستان قطعه ای فراموش شده در ایرانمان شده ، قصه فرهاد و آزاد نیز فراموش شده است .


کردستان استانیست که همواره در آمار محرومیت پیشتاز است یکی از خطرناک ترین شغلهای جهان و صد البته کم درآمد در ایران کولبریست درآمد هر کولبر از محل فروش جنسش اگر فروش برود چیزی کمتر از 10 دلار یعنی نهایتا 120 هزار تومن است . آمار بسیار بالای بیکاری ، نبود هیچ گونه صنعت و سرمایه گذاری اساسی ،بنا به آمارهای دولتی مشهود است . از کودک 12 ساله تا پیرمرد 70 ساله این شغل کاذب را انجام میدهند. تیر خوردن ، افتادن از کوه و قطع نخاع شدن یا مرگ بر اثر آن، جان دادن در سرما ، و... کولبری را یکی از خطرناک ترین شغل های جهان تبدیل کرده است . فقر گسترده در کردستان مشهود است . تنها یکی از امارهای دولتی نظیر میزان سپرده مردم در این استان نشان دهنده فقر گسترده در کردستان است . جایی که این استان در کنار كهگیلویه و بویراحمد و سیستان در رده اخر جدول قرار میگیرد .
کافیست یکبار به کردستان بروید تا متوجه بسیاری تفاوت ها شوید قسمت های مختلفی از ایران را دیده ام اما وقتی اولین دو سال پیش به کردستان رفتم ، با مردمی بسیار مهربان و طبیعت بسیار بکر و فوق العاده و روستاها با شکل و شمایل زیبا مواجه شدم.همه ی اینها در کنار آثار از تاریخ و هنر سرزمینان که قدمت بسیار کهن دارند را میتوان در شهرها و روستاهای آن یافت. این مهربانی که خدمتتان میگویم از جنس آن تعارف ایرانی نیس بلکه به معنای واقعه ای کلمه مهربانی یست. و وقتی آن همه محرومیت را در کنار این قلب های مهربان میدیدم بسيار حسرت میخوردم . و در ذهن خودم همواره زمزمه میکردم این مردم حقشان این نیست .
به پایان سال میلادی نزدیک میشویم و دوباره یلدا سردترین و بلندترین روز سال پیش روی ماست . فرهاد هنوز با بدن نحیف و کودکانه اش در میان کوههای سرد و یخبندان است .شاید فرهاد را پیدا کنند این بار خبری از کبریت های سوخته دخترک کبریت فروش نیست خونهای یخ زده فرهاد است و کولبار بسیار بزرگتر از خودش.

یلداکودککولبرتبعیض
۱۵
۱
Arshiya.Rad
Arshiya.Rad
نوشته هاي یک برنامه نويس آشفته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید