مسافرت پادشاهان قاجار به ممالک فرنگ و بازدید آنان از کشورهای متجدد غربی، به انضمام مخارج بالای آن که عمدتاً از طریق استقراض از همان کشورها تأمین میشد، نتایجی مادی و معنوی نیز در برداشته است که مهمترین آن، افتادن فکر اصلاح و تجدد به سر پادشاهان قجر بود. اما در گوشهوکنار چمدان سوغاتیهای سلاطین ممالک محروسه، یک نشان سلطنتی نیز به چشم میخورد که گاه، این سلاطین را جهت اخذ آن از دربار پادشاهی متحده بریتانیا، به زحمت انداخته است؛ نشان سلطنتی «بند جوراب» که سه شاه ایران، یعنی ناصرالدینشاه، مظفرالدینشاه و سلطان احمدشاه در پی دریافت آن بودند و البته آخری، مثل سایر رویدادهای پادشاهیاش، ناکام ماند. این نوشتار، نگاهی مجمل به این حوادث میاندازد.
بند جوراب؟
بالاترین نشان کنونی سلطنتی پادشاهی متحده بریتانیا و ایرلند شمالی، علاوه بر نام عجیباش، تاریخچه عجیبی نیز دارد. این نشان، در سال 1324 میلادی به وجود آمد. وجه تسمیه آن نیز، ریشه در ماجرای رقص ادوارد سوم، پادشاه وقت و کنتس سالزبوری دارد که در میانه رقص، بند جوراب کنتس به پایین میافتد و این اتفاق سبب خندهآمدن درباریان میشود. پادشاه، از واکنش درباریان به خشم آمد و چنین گفت: «شرم بر کسی باد که چنین کاری را بد پندارد». پس از این، شاه انجمن گارتر را با حضور 26 تن و ریاست خویش تأسیس نمود که نشان بند جوراب، اعطایی آن است و به دست خود شاه، به دیگران اهدا میگردد. این نشان، موروثی نیست و پس از مرگ فرد، اجباراً به دولت بریتانیا باز میگردد. ظاهر این نشان، از یک صلیب جرج که در یک بند جوراب قرار گرفته، تشکیل شده است و همین قرارگیری صلیب در میانه آن، همواره دلیلی بوده تا پادشاهان بریتانیا از اهدای آن به غیر مسیحیان، خودداری کنند اما مناسبات سیاسی، تا حدودی این قاعده را نقض کرده است.
ناصرالدینشاه
ایران عصر قاجاری، عرصه کشکمش دو قدرت همسایه یعنی روسیه و بریتانیا بوده است که عموماً، با وجود نفوذ بریتانیا در جنوب ایران و خلیج فارس، روسیه دست بالا را داشته است. بدین سبب، بریتانیا همواره تلاش داشته است که به نحوی با حرکت میان روسیه و دولت ایران، از منافع خود در ایران حفاظت کند. میتوان علت اهداء این نشان به ناصرالدینشاه در سفر اول خویش به انگلستان را نیز ریشهدار در چنین مسئلهای دانست. البته ناصرالدینشاه، اولین پادشاه غیر مسیحی نبود که نشان بند جوراب از سوی دربار بریتانیا به وی اهدا میشد، بلکه پیش از وی، سلطان عبد العزیز عثمانی نیز به دریافت این نشان نائل آمده بود.
ناصرالدینشاه در روزنامه سفر خویش در مورد دریافت این نشان نوشته است: «لرد شامبرلاند که وزیر دربار پادشاهی است نشان ژارتیر مکلل به الماس را که به زانوبند [ترجمه دیگری از بند جوراب] معروف و از نشانهای معتبر انگلیس است، برای ما آورد، پادشاه [ملکه ویکتوریا] برخاسته، به دست خود نشان را به ما زدند و حمایلش را انداختند. جوراب بند بلند را هم دادند...». شاه در باب اهمیت این نشان نگاشته است: «... این شد که آن را نشان اول دولت قرار داد و سوای پادشاه انگلیس که رئیس اداره این نشان است به شاهزادگان انگلیس و سلاطین خارجه به احدی این نشان داده نمیشود و عده حاملین این نشان هم از داخله و خارجه زیاده از 26 نفر نباید باشد». معالوصف، شاه به دریافت این نشان نائل آمد، اما از آنجا که این نشان موروثی نیست، دیگر نوادگان شاه نیز به صرافت دریافت آن افتادند.
مظفرالدینشاه
سنت سفرهای خارجه که توسط ناصرالدینشاه در میان خاندان سلطنتی بنیان گذاشت، توسط فرزند وی، مظفرالدینشاه نیز تداوم پیدا کرد. وی، سه مرتبه قصد فرنگ کرد که بار دوم آن از دربار شاه ادوارد هفتم دیدار کرد و در طی ماجراهایی تواسنت همانند پدر، به نشان بند جوراب نائل آید. ماجراهایی که در سطح یک بحران بینالمللی مابین دولتین ایران و انگلستان رخ نمود.
پیش از آغاز سفر دوم، مظفراالدینشاه جهت تأمین هزینههای سفر، درخواست وامی از بریتانیا کرد که این درخواست شاه، با مخالفت روبهرو شد. بدین سبب، دولت ایران این وام را از روسیه تقاضا نمود که با موافقت این دولت همراه شد و این مسئله، در دل وزیر مختار وقت بریتانیا در تهران، ترس بینداخت و به شاه، بدون اطلاع دربار بریتانیا، پیشنهاد بازدید از انگلستان و متعاقباً دریافت نشان بند جوراب را ارائه نمود. این مسئله با موافقت شاه همراه شد: «حضرت خودمان به بلاد انگلیس سفر میکنیم و نشان بند جوراب را مثل حضرت پدرمان از پادشاه انگلستان دریافت میکنیم».
اما عدم اطلاع دربار پادشاهی متحده از اقدام دولت، به مانعی جدی برای اهدای این نشان تبدیل شد. ادوارد هفتم پس از شنیدن این مطلب که قول اهدای این نشان به شاه ایران داده شده است، با آن مخالفت نموده و حکم کرد: «از این به بعد، نشان بند جوراب، که صلیب سنت جورج را در وسط طرحش دارد، به هیچ وجه به هیچ فرد کافری [غیر مسیحی] اعطا نخواهد شد». شاه بریتانیا تصمیم داشت که نشانی پایینتر به مظفرالدینشاه اهدا کند که این مسئله با ناراحتی سلطان ایران همراه شد. این ناراحتی، میتوانست فاتحه نفوذ و حفظ منافع انگلستان در ایران سخت به خطر بیفکند. بنابراین، دولتمردان بریتانیایی و ایرانی به تکاپو افتادند که به نحوی ماجرا را فیصله دهند و برای شاه، نشانی مانند بند جوراب، بدون صلیب سنت جورج طراحی کردند. این اقدام ظاهراً با تأیید شاه انگلستان صورت گرفته بود اما این اجتهاد شخصی وزیران کابینه بود و نشان جدید، به دست شاه بریتانیا به دریا افکنده شد. شاه ایران که از عدم دریافت نشان ناراحت شده بود، لندن را به حالت قهر ترک کرد و به تهران آمد. ماجرای اهدای نشان به مدت دو ماه به درازا کشیده شد و در نهایت با کشیدهشدن کار به پذیرش استعفای کابینه یا اهدای نشان به پادشاه ایران، ادوارد هفتم انجام عمل را میپذیرد: «جهت جلوگیری از مشکل با روسیه و با انگیزه وطنپرستانه و با حس مسئولیت فوقالعاده و البته با نهایت اکراه، موافقت خود را با اعطای نشان بند جوراب به مظفرالدینشاه قاجار، پادشاه ایران، اعلام میکنیم. لکن این مسئله را روشن میکنیم که از این به بعد این نشان به هیچ پادشاه غیر مسیحی اعطا نخواهد شد...». البته این قید شاه نیز اندکی بعد شکسته شد؛ چنانکه امپراتور ژاپن پس از اعطای نشان به مظفرالدینشاه، وی نیز خواهان دریافت این نشان شد و پادشاه بریتانیا، مجدداً مجبور به اعطای آن به یک سلطان غیر مسیحی دیگر شد. در این بین، لازم به ذکر است که محمدعلیخان علاءالسلطنه به عنوان وزیر مختار ایران در لندن، مساعی بسیار داشت تا این نشان به شاه ایران اعطا شود و از این رو، شاه به وی لقب شاهزادگی داد.
سلطان احمدشاه قاجار
مسئله اعطای نشان بند جوراب به احمدشاه جوان، در همان سفر اول وی به بریتانیا توسط مهدیخان علاءالسلطنه و هم نصرتالدوله فیروز، مطرح گردید. اندکی پیش از شروع عزیمت سلطان از تهران، قرارداد 1919 مابین دولتین ایران و بریتانیا منعقد شده بود و روابط دو کشور، در وضع حسنهای قرار داشت. این قرارداد و آغاز دوران برتری بریتانیا در ایران، دستاویزی شد تا اؤلیای امور خارجه ایران، خواهان اعطای این نشان به سلطان شوند.
فرزند محمدعلیخان که نشان فوق را برای جد احمدشاه به ارمغان آورده بود، تلاش اولیه را آغاز کرد و در مذاکرات تمهید مقدمات سفر شاه به بریتانیا، این درخواست را به طور رسمی به وزرات خارجه بریتانیا ارائه کرد. پس از این، در مذاکرات بین نصرتالدوله فیروز و لرد جرج کرزن، وزرای خارجه دولتین، این خواسته مجدداً از سوی نصرتالدوله مطرح شد که با ادله لرد کرزن، دولت ایران دیگر این پیشنهاد را ارائه نکرد. کرزن بیان کرد که اعطای مجدد این نشان، به سبب عذر شرعی آن، ممکن نیست و علاوه بر آن، شاه ایران بسیار جوان است و استعداد و توانایی خاصی از خویش به نمایش نگذاشته که وی را شایسته دریافت این نشان سازد. علاوه بر این، شاه در حال حاصر به طور ماهیانه 15 هزارتومان به وجه آن زمان، مقرری از وزرات امور خارجه دریافت میکند که روابط مابین را تحکیم میکند؛ بنابراین، اکنون مطرحکردن این پیشنهاد، به صلاح نیست و شاه در سفر بعدی خویش، این خواسته را تکرار نماید.
معالوصف، احمدشاه از دستیافتن به این نشان باز ماند. آنگونه که همسر کرزن، گریس داگن، گزارش میکند، احمدشاه از عدم دریافت این نشان بسیار ناراحت بود: «...اما به زودی از گوشه و کنار شنیدم که مهمان عالیقدر [احمدشاه] از اینکه نتوانسته است به دریافت نشان زانوبند (که قبلاً به پدربزرگش داده شده بود) نایل گردد بینهایت ملول و افسرده است».