وضعیتی را تصورکنید که بههرنوع تغییر یا تلاش برای تغییروتحول بهنفع عُموم، حساسیتنشاندادهمیشود و اجازهدادهنمیشود:
- به اسم جوانگرایی، مواردیخاص و مشخص، بهصورت محدود و تبلیغاتی، جایگزین پیرها و فرتوتها میگردند؛
- عملاً اجازهی بازی به غیر از دو مدعی اصولگرایی و اصلاحطلبی دادهنشود؛
- مطالبهگری و تلاش در جهت اصلاح قانون اساسی، ضدیت با بیضهی اسلام و ولایت فقیه و کفر محض و "کذا" تلقیبشود؛
- آزاداندیشی و اندیشهگرایی و تحمل مخالف بهشیوهای عملگرایانه، هجو، تمسخر و طرد شود؛
- اقتدارگرایی هابزی در داخل مرزها، همچنان سکهی رایج مملکتداری باشد؛
- ترس، لکنت زبان، ریا، نفاق و تظاهر همچنان بر صراحت در عرصهی کلان روابط اجتماعی، پیروزباشند؛
- همچنان بهجای حکومت شعور بر شعار، شعار بر شعور حکومتکند؛
- بهجای توجه به زیر پوست جامعه، مسألهی اصلی نظریهپردازان و علمای حوزههای علمیه، زندگی و آثار جناب مستطاب، عمر بن حنظله باشد؛
درچنینشرایطی، دلخوششدن به حلواحلواشدن بیانیهی موسوم به #گام_دوم_انقلاب از جانب نوکران، چاپلوسان و خانهزادان درگاه، بدون داشتن ارادهی جدی اصلاح ساختار و بافتار دشمنتراش و مولد نارضایتی فعلی، من نوعی را وادار به اعلان هشدار جدی از باب النصیحة لأئمة المسلمين به شخص شخیص اولمسئول و اولخدمتگذار مملکت، جناب آقای خامنهای میکند و واقعاً کمکم، ناامیدی از جمهوری اسلامی بر من دارد غلبهمیکند.