حتما با خانواده به عید دیدنی رفتید. برای من به شخصه پدیدهای بس غریبی است( چرا رفتم تو این فاز?). اصلا تا به حال نتونستم با این پدیده کنار بیام. درسته که خوبیایی داره مثل عیدی گرفتن، شیرینی خوردن،میوه خوردن، دیدن فامیل و آشنایان...... ولی اگر به من بود عطایش را به لقایش می بخشیدم. من یک آدم درونگرام و با تنهایی، کتاب، اینترنت، وبگردی و این جور چیزا آرامش و حتی انرژی میگیرم. به نظر بقیه من یک آدم برونگرا، اجتماعی، اهل شوخی و مزاح، حراف و به معنای کلمه پر رو و البته کمی خودخواه هستم( بازخوردم از بقیه این موارد بود و حتی به روی خودم همین حرفا گفتن...)؛ درحالی که تقریبا اگر نگیم 180 ولی 155 یا 205 درجه شخصیتم مخالف با نظر و عقیده اونها هستم.
به عنوان مثال خواستم در جایی مشغول به فعالیت بشم(پولش اصلا برام مهم نبود چون دلی کار و میخواستم انجام بدم)، به نظرتون اولیت پیشنهاد و تنهاترین گزینه که پیش روی من گذاشتن چی بود؟ مسئول رسانه و روابط عمومی !!!! فقط من دو ساعت طول کشید که من بهش توضیح بدم آقا من آدم این کار نیستم و اصلا به درد این کار من نمیخورم، آخر سر هم مجبور شدم قبول کنم و با اینکه ازم راضی بودن ولی نتوستم بیشتر از یک سال تحمل کنم و با وجود علاقه به اون حوزه اومدم بیرون . درونگرایی و برونگرایی واقعا یه چیزیه که فقط خود آدم میتونه تشخیض بده حتی خیلی از افراد نزدیک خانواده هم متوجه این موضوع نمیشن. خیلی از اختلافات من با خانواده هم سر همین موضوع هست که متوجه نیستند که عزیز دلم من با این موضوع که شما میفرمایید اصلا حال نمیکنم و نه اینکه به شما بیاحترامی بخوام بکنم. باورتون میشه یکی به من گفت تو مریض هستی و برای توجیح این مریضی داری اسم روی خودت میزاری......
نظر شما چیه شما هم موافقید یا مخالف ....
خوشحال میشم کامنت بزارید.......