رعنا کرمانشاهی
رعنا کرمانشاهی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

مسیری که هموار شد

چند سال پیش که تصمیم گرفتم تو شهری که برای من غریب بود بمونم و استقلال رو هر چه بیشتر تجربه کنم، می‌دونستم راه آسونی نیست ولی مطمئن بودم می‌ارزه. من قدم تو این مسیر گذاشتم و پیش رفتم. دو سال با هم‌خونه زندگی کردم تا این‌که تصمیم گرفتم جدا بشم و تنهایی مسیر رو ادامه بدم.

کِی به سرم زد؟ یک ماه قبل از کرونا.
چه زمانی باید خونه می‌گرفتم؟ تو اوج کرونا.
چیکار باید می‌کردم؟ پیشگیری از کرونا.

روز و شب تو دیوار و سایت‌های مشابه می‌گشتم. عکس خونه‌ها رو می‌دیدم. اگه خونه خالی بود و مستاجر نداشت(به خاطر کرونا) یه وقت‌هایی هم برای بازدید می‌رفتم.

تا چی شد؟ قیمت املاک از رو سایت‌ها حذف شد؟ به علت صلاحدید مراجع ذیربط قانونی!

کارم سخت شد. روزی حداقل ده جا زنگ می‌زدم و قیمت‌های نامربوط می‌شنیدم و افسرده می‌شدم.
پا شدم با کلی ترس و لرز رفتم تا به مشاور املاکی‌ها سر بزنم. کار داشت سخت‌تر می‌شد. چون باید محله‌های مختلف می‌رفتم. با ادبیاتی حرف می‌زدم که برام ناآشنا بود و اون بین همش هم به این فکر می‌کردم یه وقت کرونا نگیرم.

هر جا می‌رفتم تا می‌فهمیدن تنهام یا شرط‌های عجیب غریب می‌ذاشتن یا فکرهای ناجور به سرشون می‌زد. دیدم که میگم!

چون آدمی نیستم که پا پس بکشم، همچنان از روی دیوار آگهی‌ها رو چک می‌کردم و زنگ می‌زدم. این وسط یه خونه با بودجه من پیدا شد. آگهی رو یه مشاور املاک گذاشته بود. گفت یه مورد دیگه هم دارم. باز عکس فرستاد. اما نپسندیدم!

زمان داشت کم‌ می‌شد، انتخاب‌ها محدود و سخت شده بود و من دیگه از این همه گشتن کلافه بودم. یه شب داشتم تو گوشیم دوباره عکس‌هارو چک می‌کردم. چشمم به یه بالکن تو همون خونه‌ای افتاد که نپسندیده بودم. به نظرم جذاب اومد. همون لحظه پیام دادم. فرداش رفتم خونه رو دیدم، پسندیدم و اجاره کردم. یک ماه زودتر از زمانی که موعدم بود و الان دقیقا یک سال و سه‌ ماهه که من تو خونه خودم هستم :)

مسیری که هموار شد. به پاسِ تلاش من، به پاسِ وجود دیوار و به پاسِ عکس بالکنی که من خیلی ازش استفاده نمی‌کنم :))

ازدیواربگو
رعنا، نعنا و حتی ناردونه - یه موجود نیم‌وجبی که سعی کرده و میکنه دل‌گُنده باشه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید