پول ابزاریست که از دیرباز به اشکال مختلف وجود داشته و از آن در مبادلات بازاری استفاده میشود. هر کشوری برای خودش یک واحد پولی مشخص تعریف کرده که کاربردش در درون مرزهای آن کشور است. در مبادلات تجاری بینالمللی، معمولا از واحد پولی دلار برای دریافتیها به هنگام صادرات و برای پرداختیها به هنگام واردات استفاده میشود. بررسی قدرت پولهای محلی در برابر دلار آمریکا و بعضا در برابر واحد پولی یورو، همواره مورد توجه اقتصاددانان بوده است. لازم به ذکر است که در این خصوص از شاخص برابری قدرت خرید یا PPP (Purchasing Power Parity) استفاده میشود. برابری قدرت خرید یک معیار محبوب است که توسط تحلیلگران برای مقایسه ارزهای کشورهای مختلف از طریق رویکرد "سبد کالا" استفاده میشود. این شاخص با یکسان نمودن قدرت خرید ارزهای متفاوت و حذف اختلافات سطوح قیمتی در کشورهای مختلف، شاخصهای قابلمقایسهای را به آنها ارائه میدهد. جهت ایجاد سهولت در انتقال مفاهیم اصلی یادداشت حاضر و قابل درکتر کردن آن برای عموم مخاطبان محترم، از ارائه توضیحات بیشتر صرف نظر میگردد.
در ارتباط با کشور ایران، به عنوان کشوری با درآمد متوسط رو به پایین (بر اساس آخرین گزارش بانک جهانی تا لحظه نگارش این یادداشت) و سرشار از ظرفیتها و منابع طبیعی و غیرطبیعی، واحد پولی ریال در زمره بیارزشترین واحدهای پولی جهان قرار گرفته است. این موضوع دلایل اصلی و متنوعی همچون وجود فساد اقتصادی، سیاستهای پولی سازمان یافته اشتباه، بیانضباطی مالی دولت، رکود اقتصادی، کاهش تولید ناخالص داخلی، دخالت بیش از اندازه دولت در اقتصاد، افزایش نقدینگی، تورم افسارگسیخته و ... دارد. از طرفی به دلیل دیپلماسی ضعیف سیاسی، اموال زیادی از ایران توسط سایر دولتها بلوکه شده است.
بازار کشور ایران به دلیل نداشتن ثبات ساختاری، به "بازی ریال در مقابل دلار" سریعا واکنش نشان میدهد:
در حالت اول، اگر کالای Z وارداتی باشد و مبنای پرداخت قیمت آن برای مصرف کننده به دلار محاسبه گردد، قیمتها روزانه با نوسان روبرو خواهند بود. با توجه به اینکه درآمد مشاغل به ریال پرداخت میشود و انجام خریدها در حالت اول به دلار است، به تبع قدرت خرید مصرف کننده به شدت کاهش مییابد.
در حالت دوم، کالای Z تولید داخل است و مصرف کننده در کمال تعجب به هنگام افزایش قیمت دلار، شاهد بیشتر شدن قیمت این دسته از کالاها نیز است. در حالت مذکور این سوال ایجاد میشود که چرا کالایی که در ظاهر ارتباطی با نوسانات یا بهتر است بگوییم التهابات بازار ارز ندارد، با افزایش قیمت مواجه میشود. از نظر نگارنده دلیل این مسئله به مفهوم "تورم زنجیرهای" یا "سرایتپذیری قیمتی" باز میگردد؛ زنجیرهای که کالاهای واقع در حالات اول و دوم را به هم متصل میکند، به طوری که افزایش قیمت در دسته اول، تورم را در کالاهای دسته دوم به دنبال خواهد داشت. احتمالا مصرف کننده به هنگام مشاهده روزانه افزایش قیمتها این استدلالها را از فروشنده دریافت میکند که همه کالاها گران شدهاند، یا آیا میتوان کالایی را یافت که اخیرا با گرانی مواجه نشده باشد؟ این موضوع مؤید این مطلب است که نمیتوان تمایزی میان کالاهای مختلف در بازار قائل شد و همه آنها نسبت به تغییرات بازار ارز واکنش نشان میدهند. منطقاً از یک شرکت تولیدی داخلی انتظار نمیرود که سود خود را ریالی در نظر بگیرد، اما مجبور باشد با هزینههای دلاری امورات خود را اداره کند. مقوله "چسپندگی قیمت" را نیز باید به شرایط کنونی افزود. مطابق این مقوله، قیمت کالاها با افزایش نرخ دلار سریعا افزایش مییابد، اما با کاهش این نرخ، قیمتها به سطوح اولیه خویش باز نمیگردند (تاثیری عمدتا یک طرفه).
در مجموع، سیاستهای فعلی کشور به جای حرکت به سمت "فقرزدایی"، در حال "فقرزایی" است؛ یعنی عموم جمعیت روزانه در حال فقیرترشدن، و در نقطه مقابل گروهی خاص روزانه در حال غنیترشدن هستند. سازوکارهای مختلفی را میتوان برای بهبود مستمر شرایط کنونی در نظر گرفت. انتخاب مدیران در همه سطوح بر مبنای معیارهای شایستهسالاری، بکارگیری نخبگان، مبارزه همه جانبه با تعارض منافع، کاهش مداخلات دولت در اقتصاد، به رسمیت شناختن و بها دادن به بخش غیردولتی، محرومیت زدایی مبتنی بر مزیتهای نسبی و مطلقِ مناطق مختلف جغرافیایی، اعتمادسازی میان مردم و دولت، ایجاد ارتباطات هدفمند با سایر کشورها (خروج از انزوای فعلی) و ... از جمله این اقدامات اساسی هستند. امید که عدالت اجتماعی به معنای واقعی خود در تمامی عرصههای کشور جاری گردد و با برنامهریزی مناسب، شاهد ایرانی همدل، مقتدر، آباد، پویا و سرافراز باشیم.
با تقدیم احترام
محمدرضا شیخی چمان
۱۴۰۱/۰۹/۳۰ - چهارشنبه