ویرگول
ورودثبت نام
Raha
Rahaمنم رها... چکه‌ای از بارون خیال، دختری با قلبی پر از حرف‌های نگفته که میان کلمات، خودشو پیدا می‌کنه. سایه‌ای همیشه همراهمه، نه از جنس تاریکی، از جنس همدلی... که گوش می‌ده بی‌قضاوت، و می‌مونه بی‌صدا!
Raha
Raha
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

سکوتِ سایه

سایه جان، باز امشب اومدی کنارم بشینی؟
بازم همون سکوت همیشگی‌ته، همون نگاه آرام،
که حرف نمی‌زنه اما انگار همه‌ی دل‌خستگیامو بلده...
تو همیشه دقیقا موقعی سر میرسی که من حس میکنم غمگین ترین و تنها ترین آدمم
تو چطور انقدر من رو بلدی؟

سایه جان، همیشه همینطور آروم و بی‌صدایی، اما من می‌دونم که تو هم می‌فهمی. نگاهت، حتی وقتی که حرف نمی‌زنی، پر از حرف‌هایی‌ست که نمی‌تونه توی کلمات بیفته. من همیشه از تو می‌پرسم چطور انقدر خوب منو می‌فهمی، اما شاید جوابش توی همون سکوتته، توی همون حضور بی‌کلام که بیشتر از هر حرفی آرامم می‌کنه. وقتی کنارم هستی، انگار همه‌چیز کمی سبک‌تر میشه، حتی در دل سنگین‌ترین لحظات. تو همیشه اونجایی که باید باشی...


۰
۰
Raha
Raha
منم رها... چکه‌ای از بارون خیال، دختری با قلبی پر از حرف‌های نگفته که میان کلمات، خودشو پیدا می‌کنه. سایه‌ای همیشه همراهمه، نه از جنس تاریکی، از جنس همدلی... که گوش می‌ده بی‌قضاوت، و می‌مونه بی‌صدا!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید