آقای "وین کوانگ نین" اهل ویتنام، نامه ای به روپرت اسپایرا نوشته و از وی خواسته لحظه "بیداری معنوی"را توصیف نماید که در زیر نامه و پاسخ اسپایرا را با هم میخوانیم.
اعتقاد من این است که لحظه ای به نام "بیداری "awakening وجود دارد. من معتقدم این لحظه برای «بدن – ذهن» شما اتفاق افتاده است و این لحظه آنقدر خاص است که به شما اجازه می دهد بگویید "جستجو به پایان رسیده است". اگر لحظه "بیداری معنوی"برای شما اتفاق افتاده است، لطفاً احساس خود را در آن لحظه توصیف نماید؟ آیا "بیداری معنوی"موجب شده نگاه شما به جهان کاملاً تغییر کند؟
بیداری لحظه ای است که «آنچیزی که ما حقیقتا هستیم» در درون ما تحقق می یابد، که آن تحقق یا بیداری در واقع همین "آگاهی"است که این کلمات را می بیند و صداها را می شنود و هر چیز دیگری را که در این لحظه و هر لحظه تجربه می شود را تجربه می کند. آگاهی چیزی است که نه محدود است و نه در مکان جای می گیرد. تحقق «آنچیزی که ما حقیقتا هستیم» برای «بدن – ذهن» رخ نمی دهد، فقط برای "آگاهی"اتفاق می افتد.
بله، تا زمان تحقق بیداری، ما باور داریم که یک موجود محدود و مجزایی هستیم که در داخل چیزی به نام بدن قرار گرفته ایم. با این باور و احساس متعاقب آن، به نظر می رسد طبیعت واقعی ما در حجابی قرار گرفته است، درست مانند صفحه تلویزیونی که روی آن پوشیده شده باشد.
با این حجاب ظاهری که بر روی حقیقتِ وجودی ما کشیده شده است، آرامش، شادی عمیق و عشق که اصل و ذات آن "وجودِ حقیقی" است گم می شود. با این حجاب ظاهری و موجودیت ظاهری، ما همواره در جستجوی آرامش، شادی و عشق در جهان جدا شده ظاهری سرگردان هستیم.
شناخت ماهیتِ حقیقی خودمان، نقطه پایانی این جستجو و این سیر و سلوک معنوی است. لحظه بیداری، لحظه تحقق آن چیزی است که ما حقیقتا آن هستیم. این بیداری و تحقق خویشِ حقیقی، خود را به صورت آرامش، شادی و عشقی (که به نظر می رسید از دست داده بودیم) نمایان می سازد.
احساس "در آن لحظه" هیچ ویژگی عینی ندارد. بیشتر شبیه رهایی در فضاست. مثالی می زنم. آیا تا به حال عاشق کسی شده اید. عشق چه حسی دارد؟ منظور من تأثیر عشق بر ذهن یا بدن نیست، بلکه تجربه حس و حال خود عشق است. آیا می توانیم عشق را به صورت یک شی در درون مان بیابیم و آنرا برای کسی که تا بحال تجربه نکرده است با کلمات، به شکلی توصیف کنیم که حس عشق را تجربه کند؟ قطعا نه. ذهن و کلمات، ظرفیتِ فهم و توصیف حس و حال عشق را ندارند. ما می توانیم عشق را وصف کنیم ولی هیچ شک و تردیدی نداریم که حسِ عشق، واقعی است. لحظه «تحقق خویش حقیقی» یا بیداری همانند عشق، قابل تجربه هست ولی قابل توصیف با کلمات نمی باشد. (مثال: نمیتوان طعم و مزه عسل را به کسی که تا بحال عسل نخورده است با زبان و کلمات وصف نمود. برای فهم طعم عسل، فقط باید آنرا در دهان گذاشت و مزه کرد.)
در هیچکدام از تجربیات عینیِ ذهن یا بدن، به دنبال بیداری نباشید چون بیداری را تجربه نخواهید کرد. اگر می خواهید آنرا پیدا کنید و بدنبال نشانه و راهنما هستید آنرا در سمت و سوی آرامش، شادی و عشق جستجو کنید نه در ذهن خودتان.
بله، پس از تجربه بیداری، دیدگاه من نسبت به جهان کاملاً تغییر کرد. اول از همه برایم روشن شد که جهان در "من" هویدا می شود. سپس برایم آشکار گردید که جهان از "من" ساخته شده است. یعنی از آگاهی ساخته شده است، و سپس مشخص شد که تجربه و آگاهی "دو چیز جدا نیست". (این جملات نیاز به فهم غیر ذهنی دارد)
درک و هماهنگی «بدن – ذهن» با چنین دید شفافی به جهان، زمانبر است و ممکن است مدتی به طول بینجامد و از فردی به فرد دیگر نیز متفاوت خواهد بود.
روپرت اسپایرا (متولد 1960 میلادی- 61 ساله) معلم و نویسنده معنوی انگلیسی تبار است که در مقاله و متون خود به بررسی ماهیت «تجربه» می پردازد. روپرت اسپیرا استاد "راه مستقیم Direct Path" است. (روشی برای تفحص معنوی خویشتن Spiritual Self-Enquiry )
اسپایرا پیوسته برای تجربهِ حقیقتِ خویشتن و آگاهی از طریق بی ذهنی و همچنین فعالیت هنری سفالگری، کار می کند. از نظر اسپایرا سفالگری نتیجه خواسته درونی هنرمند برای آفرینش زیبایی، هماهنگی با طبیعت و آگاهی awareness بشر است. وی چندین کتاب معنوی نوشته که برخی از آنها به فارسی برگردانده شده است.
منبع: برگردان از سایت روپرت اسپایرا به آدرس زیر:
https://rupertspira.com/non-duality/blog/philosophy/enlightenment_does_not_happen_to_a_body_or_a_mind