ویرگول
ورودثبت نام
Rain Man
Rain Man
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

حوصله ام سر رفته

این متن را به‌دو قسمت‌ تقسیم کرده ام اول در مورد یه سری چیز ها غر میزنم و در قسمت بعد به مکانیسم ها و راه حل هایی که به اونها رسیده ام می پردازم. میگم که چرا حسش نیست و خمیازه میکشم یا خستگی همیشگی دست از سرم بر نمیداره. البته اینها همه با رویکرد مسئله توجه نوشته شده و طبعا حقیقت خیلی پیچیده تر از این حرف هاست.

جایی خواندم که پردازنده هایی که الان ما در گوشی های هوشمند  خود داریم شاید بسیار قوی تر از پردازنده هایی باشند که سی سال قبل برای پرتاب فضا پیما از آن استفاده می کردند

شاید علم  و تکنولوژی پیشرفت زیادی کرده باشد ولی ما چطور از آن استفاده می کنیم؟

بازی چت  فیلم و...

اما هنوز حوصله امان سرمیرود

با دوستی صحبت میکردم و می گفتم نمیدونم اگه این تلفن همراه نبود چطور لحظات  این روز ها رو سر میکردم

صحبت ما تمام شد ولی چیزی به فکرم رسید

واقعا مردمانی که صد سال پیش بدون تکنولوژی زندگی میکردند چه کار میکردن

صد سال پیش  رو نمیدونم ولی رفتم به ده سال پیش زمانی که هنوز شبکه های اجتماعی به این صورت   باب نشده بود

زمانی که هر شب یک سریال می دیدیم و فردا صبح آن را برای هم تعریف میکردیم و کلی هم حال میکردیم مثلا ادای شخصیت های سریال شب های برره را در می آوردیم

یا از یاهو مسنجر استفاده میکردیم

گیم نت می رفتیم و بازی میکردیم

به زمان حال می آیم بچه ای را میبینم که پدر و مادرش برای او گوشی خریده اند تا خود را راحت کنند

گوشی شامل مجموعه از بازی های روز است و در ضمن هر بازی ای که بخواهد میتواند دانلود کند

اما به مادر خود نق میزند که حوصله ام سر رفته

نمیخوام بگم که اون زمان حوصله ما سر نمی رفت یا کمتر سر میرفت

میخوام بگم چرا با وجود این همه پیشرفت در صنعت سرگرمی،  پیشرفتی در حوصله سر نرفتن ما به وجود نیامده

دوستی را دیدم که سریال نگاه میکرد ، جایی دیدم که سریال رو جلو میزد جلو و یا با ریتم تند نگاه میکرد ، از او دلیلش رو پرسیدم چند دلیل آورد , میخوام ببینم چی میشه ، ریتمش کنده و شاید هم دیگه ادامه اش رو ندیدم.

چرا زمان قدیم تر این همه سریال رو با دقت و آب وتاب می دیدم چرا در نقش ها فرو می رفتیم و شاید سال ها تکیه کلام ما میشد . مثلا همین کلمه پاچه خاری ، کلمه ای که قبلا در لغات نبود  و اگر هم بوده کم استفاده میشد

چرا مردم با دیدن اوشین  اینقدر کیف میکردن یا فوتبالیستها

آلان مگر نمیشود کل مجموعه اش را دانلود کرد

آیا به همان مقدار میچسبد ؟ اصلا هر مجموعهای دیگر که خوش ساخت است و متناسب زمان حال ، ایا این غرق شدن را تجربه کرده اید؟ یا مدت ها بعد از اتمام آن هنوز درگیرش بودید؟

سوال بعدی من در  مورد  عادت هایی است که در این ده سال اخیر همه ما به نوعی درگیرش بوده ایم است کمی فکر کنید

چه عادت های جدیدی  در این ده سال شکل گرفته ، مخصوصا با اینترنت و گوشی های خود

من برای خود لیستی دارم

چک کردن مدام گوشی ، حفظ نکردن شماره تلفن ، توقع در دسترس بودن مخاطب در همه زمان ها، تعیین یک هویت دیجیتالی برای خود و دسته بندی افراد در ذهن خود با همین پرو فایل ها و هویت ها،

هدف من از نوشتن‌ موارد بالا اصلا این نیست که بگوئیم بیایید شماره تلفن حفظ کنیم

فقط در خواستی داشتم برای بررسی سیر تغییرات در این چند ده ساله و تاثیر آن بر زندگی شخصی

سال ها پیش تجربه فروشندگی در بازار رو داشتم ، تجربه خیلی خوبی بود و چیز های زیادی یاد گرفتم

یکی از اون ها این بود که بیشتر مشتری ها نسبت به خواسته خود گنگ هستند و از روی احساس تصمیم میگیرند مثلا اگر یکی از این مشتری ها نصیب شما بشود شاید بیشتر از روی حرف زدن ، تیپ و دلنشینی شما تصمیم به خرید بگیرد نه اینکه فلان کالا نیاز هایش را برطرف میکند یا نه

پله بعدی مشتری کمی آگاه تر است که باز هم او را میتوان با مزیت هایی که کالا برای او دارد و خوب حرف زدن گرفت

و پله آخر مشتری ای که دقیقا میداند دنبال چیست و فقط دنبال اطلاعات تکمیلی و بیشتر است مثلا از این نوع جنس کجا میفروشن و کجا قیمتش پایین تره

این مشتری رو اگه جنس مورد نظرش رو هم نداشتیم میتونی به شک بندازی و در نهایت خسته اش کنی

این چیزی رو که من در بازار یاد گرفتم بعدا به نوعی در کتاب پارادوکس انتخاب هم دیدم ،چیزی که میگفت  انتخاب های بیشتر مردم رو راضی نمیکنه

شاید ایندو با هم فرق داشته باشند ولی من میخوام بگم که مردم نمیدونن چی خوشحالشون میکنه یا چی میخوان

جمله ای از فورد به ذهنم اومد قبل راه اندازی خط تولید ماشین اگر از افراد می‌پرسیدی چی میخوان می گفتن یه کالسکه کم هزینه تر و سریع تر

شاید الان به جایی رسیده باشیم که بتونم حرفم رو بزنم

کمپانی ها مدام وسایل با کارکرد های جدیدی رو به بازار میدن ، کیفیت دوربین رو زیاد میکنن , لپ تاپ رو برعکس تا میکنن, صفحه نمایش گوشی رو تا بغل ها میارن

بگذارید از این خبر ها بگذرم و یه خبری رو که برام جالب بود رو بگم  ،ارتباط ذهن با ذهن رو میسر میکنن

اما واقعا جاده ها برای این ساخته شدن تا مردم رو به هم نزدیکتر کنند یا دور تر

آیا همه این امکانات رو برای این میخوای که بهره وری رو زیاد تر کنی ، اگر اینطوره اون تلوزیون پلاسمایی رو که گرفته بودی یادت بیار,   بعدش چی شد ؟ ال سی دی اومد, بعد ال ای دی و قوسی شکل

به نظرم توجه مسئله ماست

ما  حوصله همون سر می ره چون خیلی چیزا هست که با سرگرم کردن خودمون با اونها از بقیه مسائل اجتناب میکنیم

تا به حال به پروانه ها که دور چراغ جمع میشن فکر کردین و یا اینکه اینهمه شعری که در مورد پروانه و شمع گفتن برای چیه؟

اون عاشق چیه شمع شده که خودش رو میندازه تو آتیش

نه داداش داری اشتباه میزنی

اون شاعر ها هم اشتباه زدن

پروانه طی میلیون ها سال تکامل یاد گرفته که در شب با نور ماه جهت یابی کنه

ولی از وقتی آتیش رو انسان کشف کرده و یا چراغ برق رو ، اون بدبخت نتونسته خودش رو تغییر بده

حالا میخوام تصور کنی که شاید تو هم یه چیزهایی تو ذاتت هست که نمیتونی تغییرش بدی

تو امتحان داری و نمیخونی بجاش میری فیلم میبینی دوباره وسط اون فیلمه هم پیام میاد و با دوستت صحبت میکنی ، بعد استوری  دوستت رو میبینی و بعد یاد اون ویلا میوفتی که رفته بودین و بعد میگی بذار قیمت اجاره الان ش رو یه سوال کنم

بعد شیطون رو لعنت میکنی و میشینی پا درس، در همین مدت به طور متوسط هر دو سه دقیقه یکبار هر کدوم از این موارد از جلو ذهنت رد میشه

تو گفته بودی الان کرونا هست و کلی وقت دارم برای امتحان اما میبینی که زمانی که یه روتین برای زندگیت داشتی بیشتر به کارها ت میرسیدی

زمانی که بچه های دانشگاه رو میدیدی و ازشون انرژی می گرفتی و حس رقابت داشتی

زمانی که ورزش میرفتی و ذهنت انگار باز تر بود

زمانی که با دوستانت  هفته یک بار بیرون می رفتیم،  بهروه وری هم بالا تر بود

خلاصه کنم ما برای انجام کار هامون نیاز به توجه داریم و انرژی ولی کلی چیز دیکه میاد این وسط که حواست رو پرت میکنه چرا ؟ چون تو ذاتت هست که مواقب اطراف باشی

حالا دو برای انجام اون کار اصلیه یا میتونی اجتنابی عمل کنی . مثلا تو کلاس نقاشی بکشی یا با دوستت جک تعریف کنی یا میتونی رویکرد پذیرشی داشته باشی و خودت رو علاقه مند کنی مثلا بری سرگذشت ریاضی دان ها رو بخونی یه کمی تاریخ علم یا کاربرد ریاضی تو روزمره

اگه انگلیسی میخونی میتونی یه رومانی که قبلا خونده بودی رو اصلش رو بخونی یا یه کاری پیدا کنی که انگلیسی براش لازم باشه به هر طریقی خودت رو درگیرش کنی

حالا این رو هم بگم اگه فکر میکنی که کار بی معنی انجام میدی کالا قضیه فرق میکنه و باید از اساس همه چیز رو تغییر بدی

وقتی همه این کار ها رو کردی تازه میرسی به عادت کردن اینها یا هر عادت خوب و حتی هر عادت خنثی ی دیگه ای . چون با عادته که میتونی یه کار رو ادامه بدی

میتونی محییط رو عوض کنی . با آدم های جدید و مناسب کارت بگردی . از خیلی قدم های کوچیک و هدف هی کوچیک شوع کنی و وقتی به اون هدف هات رسیدی یه جشن بگییری

میتونی به مردم بگی داری چیکار میکنی . میتونی هر عادتی که دوست داری رو بولد کنی مثل نوشتن ورزش , راه رفتن

واقعیتش من غر غر هام رو زدم و کارهایی رو که تا الان برای سر کردن این روزهای کرونایی انجام دادم هم گفتم

ولی چیزی که واقعا دلم میخواست این بود که تکنولوژی به این سمت بره

ما که حالا درگیر این گوشی ها شدیم

و خواه نا خواه داریم اطلاعات شخصی مون رو بهشون میدیم لااقل با این هوش مصنوعی ها و دستیار های صوتی و سنسور هایی که دارن یه برنامه برای بهبود کیفیت زندگی هامون بدن

البته اپ هایی هست مثلا در زمینه ورزش یا در زمینه یادگیری که بسیار خوب اند

مثلا دوالینگو که برای یاد گیری زبان دوم از  ابزار های روانشناسی به خوبی استفاده میکنه

ولی به نظرم کمبود یه سیستم عامل  هوش مصنوعی  که بتونی انتخاب کنی حالتش طبیعی باشه یا تصحیح کنند زندگیت حس میشه. سیستم عاملی که مدام پایش ت کنه و بهترین تصمیم ها رو برات بگیره طوری که تو نا خود آگاه سبک زندگیت رو تصحیح کنی

این پیشنهاد آخری من رو یاد فیلم her انداخت. شااگه چنین سیستم عاملی باشه من که حوصله ام سر نمیره و واقعا عاشقش خواهم شد.

ملالتکسالتدلزدگیحوصلهروایتگرباش
بدون رفرنس و هر چیزی که به ذهنم میاد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید