رام
رام
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

انقدر های ام حال ندارم به عنوان فکر کنم / شخصی 2

سلاملکم

ساعت 16:13 ، روز نمیدونم چند شنبه است ؛ دراز کشیدم رو کاناپه ی خونه بهرادینا یه بالشت زمخت هم گذاشتم زیر چونه ام ؛ ترکیب باد کولگرازی بالای سرت با پتوی نازک روت ؛ یه موزیک چیل و جز هم از تو هدفونم داره پخش میشه و دارم اینو تایپ میکنم

اونطرف کاناپه هم کوشا دراز کشیده بهرادم داره تو اتاقش کار میکنه

من و کوشا اومدیم چتر شدیم خونه بهرادینا دیشب یه عرقی خوردیم با هم به مناسبت تولد کوشا یه فیلم دیدیم و چیل کردیم ؛ خوابیدیم قرار بود صبح پاشیم بریم پی کارو زندگیمون ولی میبینی که هیکل خرس گندمو حال ندارم جمع کنم ترجیح دادم تا وقتی حالش بیاد ؛ بیام اینجا یکم بنویسم از وضعیت

چند روزیه نفسم خیلی سخت بالا میاد ؛ مشکل از ریه ام نیست ولی قفسه سینه ام هم درد میکنه میگن احتمال داره مشکل قلبی باشه ؛ ممکنه هم عوارض قرصام باشه یا شایدم استرس تو بدنم زیاد شده یا داروهام کم اثر شدن ولی هرچی هست خیلی مزخرفه نفس کشیدنم نصفه است مثلا دیدی نفس عمیق میکشی قشنگ هوا میره تا اخر ریه ات به اوج اکسیژن میرسه بعد با بازدم خالی میکنی ؟ این میره تو تا 90% میره بعد اون ده درصد اخر ریه ام خالی میمونه مثلا وقتی داری زگز میکنی فکر کن چند لحظه قبل اینکه به حالت ارضا برسی تا میای ارضا شی یه اتفاقی میافته مجبور میشی زگز رو قطع کنی اینم اونطوریه تنفسم میاد میاد میاد تا میخواد به حجم مورد نیاز برای تنفس یک دم برسه ؛ قطع میشه !!

اون دختره هم که تو نوشته قبلی راجعش گفتم واقعیت این " ALT" ما نتونست خودشو "CTRL" کنه مجبور شدم با اینکه اونطوری ریده بود بهم باز " SHIFT " کنم روش با اینکه قول داده بودم از زندگیم " DELETEش" میکنم ولی واقعیت دیدم از نظر جنسی SPACE برام تنگه ، پس گفتم درسته این خیلی عوضیه ولی گور باباش بعنوان ابزار نگاهش میکنم و رابطمو باهاش دوباره " START " میزنم ؛

خلاصه رفتم عذرخواهی کردم الکی یکم حرف زدیم و تصمیم بر این شد که با هم دوست معمولی باشیم مثل قبل بریم بیرون بریم خونمون xoxo ولی هیچ مسئولیت و تعهدی نداشته باشیم به هم :/

خلاصه سه چهار روز پیش اومد خونمون یه سیخی بهش زدم ولی دیدم وقتی به یکی حس نداری دیگه زگز هم باهاش حال نمیده

البته این خصوصیت جنس زن ولی نمیدونم منم اینطوری ام اصن زگز بدون عطش عشق کامل ارضات نمیکنه

همین دیگه خیلی چتم حوصله ندارم بیشتر تایپ کنم حالا بعدا صوبر میام حرفای درست حسابیمو میزنم

برم یکم چشامو ببندم لش کنم بخوابم گور بابای همه چی بای

شعر امروز :

ح ش ر داریم که شب تا صبح بیداریم ور نه هر الت سالم سر شب میخوابد

تشنه ام چای نداری بدهی لیوانی ؟ لرزش سینی و چشمان تو دیدن دارد


حاصل ترشحات مغزی که دچار اختلال دوپامین است
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید