مآهی!
مآهی!
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

بدرود!

میخواهم همانطور که بی تعقل آغازت کردم؛تورا به خاطرات و گذشته ها بسپارم!

دورانمان قشنگ بود و اندیشیدن به آن دردآور!

سخت است و رنج بَر که دِگَر نمیتوانم داشته باشمت؛اما این انتخاب«ما»بود!

•نمیدانم چگونه بی هم شدیم،بی فکریمان بود یا بلاخره تصمیم درست را گرفتیم؛اما هم اکنون حسی ناآشنا و زجر آور دارم•

•میخواهم خداحافظیم را بکنم اما نمیدانم باز هم به سراغت می آیم یانه!

•به گمانم الان هم بی تو هستم؛لیک بعدها را نمیدانم•

•کاش کلمات قفل میشدند و دِگر حرکت نمیکردن•

•کاش حرف هایم همینجا به پایان میرسیدن•

•کاش بی تو نمی‌شدم!•

•اما دِگر زمانی نمانده و من هم نمیتوانم دوباره مال تو باشم؛دوباره زندگیت کنم؛و بارها با لمس کردنت،قلبم به کوبیدن درآید•

•بعد از این برایت اشک نخواهم ریخت و دل را اسیرت نخواهم کرد!

•دیگر حتی کلمه ای ندارم که بتوانم توصیفت کنم؛فقط میگویم «بدرود»!


•••!
•••!




دلتنگی برای گرگ جانِ زمستان!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید