احمد سبحانیدرداستان های احمد·۳ سال پیشداستان کوتاه: مقامرهوای سرد وسط دی بود، مرد بند ساک سیاه رنگ خود را به دوش و خود ساک را زیر بغلش زده بود، در میان کوچهها حرکت میکرد. هر چند دقیقه با نگرانی…