یکی از اولین کمپینهایی که در موج چهارم فمینیسم شروع شد، کمپین جنسیت روزمره (Everyday Sexism) بود که توسط لورا بیتس، فمینیست جوان انگلیسی، در سال 2012 به راه افتاد و دامنه خود را در طول یک سال در 17 کشور گسترش داد.
در این کمپین دهها هزار زن روایتهای خود را از آزار و اذیتهای جنسی و جنسیتی در فضاهای عمومی و محل کار منتشر کردند. هدف از ایجاد کمپین این بود که ثابت شود مشکل آزار و اذیتها علیه زنان امری شخصی نیست و بانوان زیادی در جوامع مختلف با این مساله روبهرو هستند. بسیاری از این روایتها به دلایل مختلف به پلیس گزارش نشده اما آرامش و امنیت زنان زیادی را در کل جهان تحت تاثیر خود قرار داده است.
یکی از نتایج قابل اثبات جنبش این بود که طی چند هفته افزایش قابل توجهی در آمار گزارشهای آزار جنسی در وسایل نقلیه عمومی مشاهده شد. با همه جستجوهایی که درباره نتایج این کمپین انجام شد، اتفاق قابل توجهی مشاهده نشد اما بیشتر کسانی که درباره این کمپین صحبت کردهاند؛ این مستندسازی گسترده را اولین قدم در جریانسازی و تصمیمسازیهای کلان مسئولین کشورها بیان کردهاند. در واقع فعالین این جریان به همین دستاورد مستندسازی آزارهای علیه زنان بسیار خشنود هستند و ایدهآل آنها تصویب قوانین و تدوین برنامههایی است امنیت زنان را بیش از پیش تامین کند.
این روایت را که میخوانم ذهنم سرازیر میشود به دالانهای متروی تهران و واگنهایی که به اسم بانوان ثبت شده اما مدتهاست با حضور بی دعوت آقایان مثل قبل امن نیست. بارها به حضور مسافران مرد و آقایان دستفروش در این واگنها اعتراض کردهایم اما پیش از دخالت یا حضور مسئولین مترو و حتی خود آقایان، گروهی از خانمها به این مطالبه حق، اعتراض کردهاند.
نتیجه موجی که مانند امواج قبلی با جرقه مطالبهای فطری از سوی زنان غربی راه افتاده، در کشور ما به شکلی معوج محقق شده است. زنان غربی برای حفظ کرامت و امنیت خود به دنبال قانونی هستند که آنها را از دستان آلودهی متجاوز حفظ کند؛ اما ما با دست خودمان عامل حفظ امنیت و کرامتمان را پس میزنیم و مجبوریم پیش از اغنای اذهان مسئولین با همجنسان خودمان سر و کله بزنیم. در عین حال در موازات همین جریان، بخشی از جامعه ایرانی تحت تاثیر القائات رسانه به دنبال حذف اولین عامل حفظ کرامت زنان است و با نگاهی کودکانه آزادی خود را در حذف حجاب اسلامی میبیند.