از جرقه زدن لحظاتی خواندیم که نتیجهاش آتش عشق بود و انتهایش سوختن و خاکستر شدن. ققنوس قلم از میان پر زد و بر فراز آسمان خیال پر کشید.
غریب موجودیست آدمیزاد و غریب پدیده ایست عشق. هزار و صد حیرت که احساسات، این چنین در حین تضاد با هم شباهت دارند. شاید به این دلیل که زخم، زخم است و درد، درد و خماری پس از ترک معشوق همان خماری اجباری و گریز ناپذیر.
مسابقه سه فصل عشق با ۴۶ شرکت کننده و ۱۶۶۷ لایک و ۱۰۷۹ کامنت برای پست های مرتبط با مسابقه، با استقبال قابل توجهی مواجه شد. این مسابقه تمامی آن چیزی شد که دوست میداشتم باشد! خواندن از اعماق قلب و شنیدن نجواهای محکوم به خفقان.

در این مسابقه از هر نویسنده ی این مسابقه، جمله ای وام گرفتم. من جمله ها را گرد هم آوردم برای یکدست کردن جملههای نوشتههایی که یک به یکشان ارزش خواندن دارند!
پست های زیر را بخوانید تا ردی از قلم هر شرکت کننده ببینید:
کاش این مسابقه میتوانست به جای سه برنده، ۴۶ برنده داشته باشد چه بسا که از دید من هر کس که دست به قلم شد و آنقدر جسارت به خرج داد تا با جوهر قلبش بنویسد، برای من اندازه ی همان سه نفر قابل تقدیر است.

نفر اول: یلدای روشن با نوشته ی یاد رنگینی در خاطر من گریه می انگیزد
نفر دوم: Razeghi با نوشته ی سراسیمه
نفر سوم: Abnoos با نوشته ی سبزترین شعر
تبریک میگویم!
با تشکر از شما برای مشارکت، داوران محترم بشیر صابر و مهرداد قربانی و تیم محترم ویرگول که مرا در برگزاری این مسابقه یاری کردند.
بودن در کنار دست به قلمهای هنرمند و خلاق و جسور که خود را به چالش میکشند، باعث افتخارم بود.
بیشک این مسابقه شروعی برای مسابقه های آینده است.
در مسابقات بعدی مشتاق و منتظر قلمهایتان هستم!
-ارادتمند، خودنویس (داور و برگزارکننده مسابقه سه فصل عشق)