گاهی بهتره که تصمیم بگیری که کاری که میدونی درسته رو انجام بدی و اصلا به عواقبش فکر نکنی... آنگاه همه چی رو به گردن سرنوشت بندازی و اطمینان داشته باشی که کار درست رو انجام دادی و هر چی که بشه، سرنوشتی هست که برات رقم خورده و تو باید با این سرنوشت کنار بیای.
بهتره که گاهی اینقدر خودمون رو مقصر ندونیم، اینقدر به خودمون فشار نیاریم که اگر فلان کار رو نکرده بودم/کرده بودم بهتر بود. با سرنوشت زندگی کنیم و سعی کنیم هر روز بهتر از دیروز باشیم و خودمون رو بی رحمانه قضاوت کنیم و دلسوزانه محاکمه کنیم.
بهتره که بهای چیزهایی رو پرداخت کنیم که خودمون انتخاب کردیم، نه چیزهایی که با انتخاب نکردن برامون انتخاب میشن.
دو بها وجود داره، بهای نظم و بهای بی نظمی.
بهتره که انتخاب کنیم که حرف بزنیم و با عواقب حرفی که باید میزدیم و زدیم زندگی کنیم و تا اینکه با عواقب حرفی که باید میزدیم و نزدیم زندگی کنیم.
در هر صورت مبلغی از حساب شما کم میشه!
در حالت اول، در ابتدا مبلغ زیادی ممکنه کم بشه، اما به مرور به صورت تصاعدی هر بار این مبلغ کمتر میشه برای شما.
در حالت دوم، مبلغی که ابتدا کم میشه زیاد نیست، اما هر بار که حرفی رو نمیزنید خودتون رو توی موقعیتی قرار میدید که همواره به صورت تصاعدی مبلغ بیشتری ازتون کم میشه! و این یعنی ضرر زیاد.
پس بهتره که بگی، بهتره که انتخاب کنی و بهتره که هزینه نظم رو داوطلبانه پرداخت کنی تا اینکه نگی و دست به انتخاب و پذیرش ریسک شکست نزنی و هزینه بی نظمی رو پرداخت کنی.