اینکه آدمها باید خودشان به این نتیجه برسند که جرم نکنند، یک جمله ای است که احتمالا در آرمانشهر به وقوع بپیوندد. مشخص است که اگر همه ی آدمها بر اساس عقل و وجدان عمل می کردند نیاز به هیچ مکتب، دین، حکومت و حتی قانونی نبود.
همه ما از ﻣﺴﯮلان توقع شفاف سازی داریم. ما دوست داریم بدانیم فیش حقوقی فلانی چقدر است ولی خوب چون فکر می کنیم ممکن است دروغ بگوید ما می خواهیم نوع ماشین پسرش، مدرسه ای که دخترش درس می خواند و برند کیفی که عروسش می پوشد را نیز بدانیم و این جاست که وارد دامنه حریم خصوصی می شویم.
خودمان را اینگونه توجیه می کنیم که او با توجه به اینکه با رای مردم سرکار رفته، وظایفی دارد و حقوق نیز می گیرد، پس باید پاسخ گو باشد.
اگر روراست باشیم میدانیم ما فقط به ﻣﺴﯮلان دولتی کار نداریم. ما حتی باید حق دسترسی به حریم خصوصی سلبریتی ها هم داشته باشیم. ما باید راجع به تابو شکنی فلان معلم هم اطلاع داشته باشیم.خوب یک جورایی همه این ها وظایفی دارند و ما باید مطمین شویم که در قبال حقوقی که دریافت می کنند به وظایف خود عمل می کنند.
ما اسم این ها را نقض حریم خصوصی نمی گذاریم ما به اینها می گوییم شفاف سازی!
و همه می دانیم که شاید 100 سال پیش به دست آوردن این اطلاعات غیرممکن بود ولی الان یک شوخی ساده است. حداقل اینکه گوگل سیر تا پیاز زندگی، عقاید،علایق و حتی برنامه های آینده ما را می داند.اگر شک دارید کتاب everybody lies را بخوانید.
پس اطلاعات هست حالا سوال مطرح است آیا لازم است بقیه این اطلاعات را بدانند و اگر بله آن بقیه چه کسانی هستند و تا چه مرزی می توانند دسترسی داشته باشند؟
شفافیت جرایم را کاهش می دهد این یک نظریه درست است. اگر ما انسان ها متوجه شویم شخصی مدام در حال کنترل ماست و ما را رصد می کند از ما سوال می کند و حتی مجازات می کند؛ فطرتا سعی می کنیم بهتر رفتار کنیم، کمتر اشتباه کنیم. هیچ دزد عاقلی از خانه ای روبروی اداره پلیس دزدی نمی کند اگر چه شاید این چیزی از دزد بودن آن شخص کم نکند!
حال اگر همه ی خانه های شهردر مقابل اداره پلیس باشند چه؟ بپذیریم که دزدی کمتر می شود حتی اگر دزد ها کمتر نشوند!
شفاف سازی یعنی من حق دسترسی و آگاه سازی از اطلاعات و داده هایی شخصی را در اختیار یک گروه یا مرجع قرار دهم . طبیعتا این کار می تواند امنیت اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی را افزایش دهد و یا آن ارگان را از نیازهای من مطلع کند تا درآینده قابلیت های جدید را متناسب با سلیقه و نیاز من اضافه کند.
اما واقعا دامنه حریم خصوصی تا کجاست؟
خوب اینکه من امروز ظهر فلان شخص را برای ناهار دعوت کردم، یک موضوع شخصی است و به کسی ربطی ندارد که آن شخص که بود یا ناهار چه بود ولی اگر من در غذای آن شخص سم بریزم، طبیعتا دیگر با یک موضوع ساده شخصی طرف نیستیم قتل یک موضوع اجتماعی است، پای پلیس به میان میآید و نکته جالب اینجاست که اگر پلیس به حریم خصوصی من اشراف داشت شاید می توانست از بروز یک قتل جلوگیری کند!
احتمالا هیچ کدام از ما حاضر نمی شویم تا این حد در مقابل حریم خصوصی خودمان انعطاف به خرج دهیم حتی اگر به بهانه کاهش رو به صفر جرم ریاکاری باشد .
شاید دنیای امروز وسط این حجم از اطلاعاتی که وجود دارد بین این درگیری باقی بماند که مرز میان حریم خصوصی و شفاف سازی کجاست!