وبسایت | توییتر | فیسبوک | اینستاگرام | گوگل پلاس | تلگرام
مدتها از تشکیل جوامع مختلف میگذرد و مردم برای انتقال پیام خود در جامعه از موارد گوناگونی همچون دود، نقاشی، نامهنگاری، تلگراف، تلفن، روزنامه و… استفاده کردهاند. تمامی این موارد در حال حاضر هم قابلیت استفاده را دارند اما در جوامع خیلی محدود و بهتر است بگوییم برخی صرفا جهت سرگرمی و نوستالژیک بودن مورد استفاده قرار میگیرند.
اولین قدم برای آنچه ارتباطات اجتماعی نو صورت گرفت اینترنت بود. اینترنت توانست گرههای موجود در جامعه را به یکدیگر پیوند دهد؛ این پیوند آنقدر بسط پیدا کرد و مستحکم شد که ناگزیر تمام جوامع درگیر آن شدند و همراه نبودن با این موج را ضعف در روابط دانسته و سعی در ایجاد جامعههای کوچک و سپس بزرگتر در بستر اینترنت نمودند. رسانه ذاتا باعث ارتباطات اجتماعی میگردد. حال میخواهد این رسانه تصویری باشد و یا مبتنی بر صدا و نوشتار. آن چیزی که باعث اجتماعی شدنشان میگردد “مردم” هستند. پس هر فرد بالطبع ناقل پیام است که با بسط پیدا کردن آن گرهها (عموما فردی و سازمانی) را به یکدیگر متصل میکند و باعث ایجاد جامعهای به بزرگی یک جهان واحد میگردد.
با پیشرفت روز افزون اینترنت، شبکههای اجتماعی تشکیل شدند که تمرکز خود را بر روی ارتباطات اجتماعی بر سه پایه شنیداری، تصویری و نوشتار قرار دادند.
امروزه شبکههای اجتماعی عضو جدا نشدنی هر جامعهای شدهاند که همین امر گاهی باعث تغییر و تحولات بنیادین در برخی جوامع شدهاست. در واقع شبکههای اجتماعی را میتوان “قدرت مردم” دانست. قدرتی که اگر خلاف آنچه را که میل باطنیاش است در حال رخ دادن ببیند واکنشهایی خارج از چارچوب مجازی نشان میدهد؛ خواه واکنش مثبت باشد خواه منفی.
شبکههای اجتماعی چشم پنهان جامعه را بر روی مشکلات جامعه اعم از مشکلات عمومی افراد، مشکلات اقتصادی، مشکلات و نشست و برخواستهای جمعهای سیاسی و… باز کرده است. به نحوی که همین گروهها قسمتی از رفع مشکل خود را که متکی به جامعه میدانند به سمت این شبکهها سوق میدهد. شبکههای اجتماعی فرصتی ناب را در اختیار چهرهها اعم از هنری، اقتصادی، سیاسی، ورزشی و… قرار داده است تا بتوانند بصورت رودررو با مخاطب خود صحبت کنند و آن چیزی که در برخی از رسانهها امکان بیانش وجود ندارد را بیان نمایند تا با ایجاد مطالبه عمومی به خواست خود برسند. قالبا مطالبات عمومی در این چارچوب با تشکیل “کمپین”ها (کارزار یا پویش) صورت میپذیرد. کمپینها در سه بخش سیاسی، اجتماعی و تبلیغاتی قرار میگیرند.
کمپینها همان اجتماعات در فضای واقعی در حمایت و یا ضدیت با موضوعی صورت میگیرد. به طور مثال در چارچوب اجتماعی سیاسی میتوان به انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ اشاره کرد که افراد علاوه بر حضور در ستادها و کارزارهای تبلیغاتی، با استفاده از بستر اینترنت و ایجاد کمپینها، حمایت و یا ضدیت خود را نسبت به کاندیداهای حاضر در انتخابات نشان دادند.
کمپینها اکثرا بر محوریت اجتماع هستند، یعنی مباحث و نکات منفی داخل یک اجتماع به صورت کمپین توسط برخی شروع و بصورت گرههای بهم پیوسته، شبکهای از افراد را ایجاد میکند که در مورد موضوع فعالیت یا بحث میکنند. اصولا در جامعه امروز نوع کمکرسانی با واژهای با نام هشتگ (#) تعریف میشود که محاسن و معایب خود را دارد. یعنی شما با شروع حرکتی اجتماعی علاوه بر آنکه در حال انجام فرایندی از نوع کمکرسانی یا فعالیتهای سیاسی میشوید؛ دیگر افراد را از نقاط مختلف به فعالیت خود دعوت میکنید و مطالبات خود را از طریق این هشتگ به گوش دیگر افراد میرسانید. شروع این فعالیت میتواند از امضاء طومار و یا کمکهای اقتصادی و … باشد.
از این کمپینها میتوان به دو کمپین “#بین_خطوط_برانیم” و “#دیوار_مهربانی” اشاره کرد که با شروع خیلی خوبی روبرو بودند اما در وسط راه دچار ضعفهایی شدند که باعث شد نسبتا به فراموشی سپرده شوند. این فراموشی نه برای شبکههای اجتماعی که برای افراد حاصل شد، یعنی بعد از ایجاد کمپین افراد با جدیدت پیگیر بودند، از دیوار مهربانیهایی که در شهرها و روستاها راه افتاد، از نان مهربانی که از دل همین کمپین خارج شد و یا بین خطوط برانیم که هر روز در حال کمرنگتر شدن است. بین خطوط برانیم ارزشگذاری کمپین را بر روی فرهنگ عمومی قرار داده بود. فرهنگ رانندگی و ترافیک. درحالی که هر روز مشغول همراهیهای مختلف از اقشار مختلف بودیم این کمپین نیز خیلی ملموس در حال کمرنگ شدن است.
نکته اساسی برخورد عمومی افراد با کمپینهایی است که در شبکههایی اجتماعی شکل میگیرد. یعنی بررسی و تامل در مورد “فرهنگ عمومی شبکههای اجتماعی” که صرفا حضور فعال در یک کمپین فرد را آرام آرام از دایره ایجاد شده خارج میکند. این نشان از وجود اشتیاق صرف به دیده شدن در اجتماع را در افراد میرساند. یعنی افراد با شرکت در این کمپینها خودی نشان میدهند و خارج میشوند؛ شوق دیده شدن.
از هر مسیری که در این موضوع بگذریم به “فرهنگ عمومی شبکههای اجتماعی” در جامعه میرسیم، چه در بحث کمپینها و یا در برخورد با چهرهها در شبکههای اجتماعی که نشان از یک ضعف اساسی در جامعه حکایت دارد که متاسفانه آنچنان که باید و شاید جدی گرفته نشده است. اما باید منصفانه به قضیه نگاه کنیم، هرچقدر کفه ضعف فرهنگی در شبکههای اجتماعی پایین باشد، کفه مثبت آن نیز سنگینی میکند، شروع و همراهی کمپینهایی که یاد شده به خوبی از پتانسیل موجود در جامعه حکایت دارد که باید جهت داده شود.
پایان قسمت اول