۳ دسامبر، ۱۲ آذر ۱۴۰۰، روز جهانی افراد دارای توانیابی/کمتوانی/ناتوانی/ازکارافتادگی گرامی باد.
???
آیا «هدف» هر «وسیله»ای را توجیه میکند؟
«کمتوانی، ناتوانی، ازکارافتادگی یا عدم توان استقلال کامل»، نباید توجیهگر «محرومیت دادن» باشد. «هدف»هر چه که باشد، «نگهداری، توانبخشی یا درمانهای کنترلی»، هر «وسیله»ای مانند «محدودیت یا محرومیت دادن، خصوصاً روشهای غیرانسانی، غیرطبیعی یا خارج از کرامت انسانی» را توجیه نمیکند.
متاسفانه محرومیت و محدودیتهای مختلفی به نامها و بهانههای مختلف در بسیاری مراکز نگهداری (با نام ظاهری توانبخشی) یا مراکز توانبخشیِ افراد دچار کمتوانی/ناتوانی مزمن و لاعلاج، خصوصاً در مورد مددجویان سلامتِ روان اجرا میشود؛ چه از جانب موسسهی نگهداری/توانبخشی/درمان کنترلی و در اصل برای کاهش مسئولیت، خدمات یا هزینههایشان یا گاهی به نام روند درمانی (که حقوق و نیازهای اولیه و کرامتِ انسانیِ انسان بالغ یا کودک، واخلاق حرفهای/پزشکی معتبر جهانی را در عمل نادیده میگیرد)؛ چه از جانب قوانین غیرمنصفانه و اختیارات غیرانسانی و بیش از حد دادن به قیّم، آن هم بدون نظارت و توجه کافی به سلامت، صلاحیت و خیرخواهی قیّم؛ و چه از سوی بهزیستی و سایر نهادهای بالاسری.
محرومیت از ارتباطات عاطفی و اجتماعی (حضوری، تلفنی و/یا آنلاین)؛ محرومیت از گردش و مرخصی؛ محرومیت از دسترسی به اینترنت و تکنولوژیهای روز ارتباطی، اطلاعاتی، تحصیلی، شغلی و سرگرمی؛ محرومیت از دسترسی به وسایل شخصی فرد؛ محرومیت از پرداختن به یا تمرین و رشد آموزشی در زمینههای گذشته یا دلخواه تخصصی و هنری و متناسب با سطح هوشی؛ محرومیت از اشتغال حضوری یا امکانات دورکاری در زمینههای هنری و تخصصی گذشته یا دلخواه؛ محرومیت از داشتن و پوشیدن لباسهای شخصی و کفش؛ محرومیت از امکانات بهداشتی، نظافتی، آرایشی، تغذیهای و سرگرمی مناسب و غیره، از جملهی بعضی از این محرومیتها و محدودیتها است.
حتی متفاوت با سایر مردم که بعد از واکسن و کاهش اوجهای کرونا، زندگی و ارتباطات و شغل طبیعی دارند و در بدترین شرایط قرمز و اضطراری کرونا هم، نهایت چند روز و برای بعضی مشاغل تعطیل میشوند، و باز هم امکان خروج از منزل برای قدم زدن در اطراف و خرید در نواحی خلوت را دارند، مددجویان بسیاری از مراکز درمانی و نگهداری/توانبخشی سلامت روان، با فشار بهزیستی و نهادهای بالاسری، بعد از دو سال از شروع کرونا، حتی با وجود واکسینهی کامل، و حتی شرایط کمخطر، و با وجود تستهای سریع و ارزانتر کرونا یا امکان قرنطینههای کوتاهمدت فردی، هنوز هم از ملاقات عزیزان یا اجازهی هر نوع گردش یا بعضی از مرخصی هم محروم هستند، چه رسد به کار حضوری.
چنین میزان سختگیری یکطرفه، غیرطبیعی و غیرمنصفانه و در کنار سایر محدودیتهای ارتباط از راه دور و آنلاین، از شرایط زندان هم محدودتر است. آن هم وقتی کارکنان مراکز درمانی و توانبخشی هم به ناچار و به صورت طبیعی، به صورت شیفتی و روزانه رفت و آمد داشته و با محیطهای مختلف در تماسند، و شانس انتقال در هر صورت وجود دارد. آن وقت چند نفر مددجو که از جهات مختلف مانند بیماری، عوارض داروها و محیط دچار محرومیت و محدودیتهای مختلف هستند، و برای سلامتی جسم و روان و بهبود شرایطشان نیازمند ارتباطات عاطفی و اجتماعی، تحصیل و کار در جهت تخصص و علاقهشان هستند، قربانی میشوند.
حتی مددجویان بعضی مراکز نگهداری/توانبخشی، از طرف بهزیستی، نهادهای بالاسری یا موسسه، اجازهی خروج از موسسه برای کار حضوری یا گردش شخصی (حتی با صلاحدید متخصص) در حالت عادی و غیر کرونا را نیز ندارند. همزمان با این شرایط، در بسیاری موسسات یا برای بسیاری مددجویان، امکانات آنلاین برای ارتباطات عاطفی و اجتماعی، مطالعه و تحصیل، کاریابی و دورکاری، سرگرمی و غیره هم فراهم نمیشود. یا در نهایت بسیار محدود و جزیی است. این شرایط یعنی «زندهبهگوری» جسمی/روانی/رشدی/مهارتی و «انزوای اجتماعی»، و تشدید و ایجاد انواع بیماریهای روانی/جسمی. آیا خود مسئولین و مدیران نهادهای مربوطه و متخصصان سلامت روان/توانیابی و کارمندان آنها، حتی تحمل زندگی کوتاهمدت در چنین شرایط اسفناکی را دارند؟
شوربختانه، این محدودیتها، نه تنها در کوتاهمدت، بلکه در بلندمدت و عمرانه نیز اجرا میشود. حتی در مورد افرادی که به لحاظ پزشکی و با کنترل بیماری مزمن قابل ترخیص هستند، اما به دلیل اجبار قیّم به ادامهی بستری، ناتوانی در استقلال کامل مشابه یک فرد کاملاً سالم و نبود بعضی حمایتهای جانبی بیرونی و خدمات اجتماعی عمومی، مثل یادآوری دارو یا بعضی کمکهای خانهداری، یا درآمد ناکافی، امکان خود ترخیصی نداشته و ناچار به عمری زندگی در مراکز نگهداری هستند.
ریحانه م. ج.
آذر ۱۴۰۰