یک یادداشت روزانه:
«فرهنگِ بیان نیازها، ضعف ها یا پیشنهادهای سازنده و درخواست، بازخواست یا اعتراض»
به نظر می رسه اینکه در کشورهای پیشرفته مسئولین و تجارت ها پاسخگو هستن، به جز تاثیر ساختارهای بنیادی و قوانین اساسی شون، شاید چون بسیاری از مردم در مقابل ظلم، بی قانونی، حق مشتری یا ارباب رجوع، حق افراد شاغل، آزار و قلدری جنسیتی، شغلی و اجتماعی، اشتباهات نظام اداری، تجارتی، خدماتی و غیره و حقوق اقلیت ها سکوت نمی کنن و فرهنگ بیان نیازها یا ضعف ها، پیشنهاد، درخواست، بازخواست یا اعتراضِِ قاطعانه و در عین حال محترمانه وجود داره.
کارهایی مثل: وقتی اجناس بی حساب گرون بشه نخریدن؛ یا اگه ظلم یا اتفاقی اجتماعی در شهر بیفته (مثلا آزار جنسی یا اختلال در نظام حمل و نقل) در فضای مجازیِ مرتبط نوشتن، اعتراض کردن یا گزارش دادن؛ یا در شهر پلاکارد گرفتن و تجمع صلح آمیز کردن (مثلا سیاست هایی که هوا رو آلوده می کنه یا باعث تغییرات اقلیمی شده)؛ از شرکت های نامناسب نخریدن؛ یا وقتی حقوق پزشکی یا محرمانگی بیماری ذره ای پایمال بشه شکایت کردن؛ و کارهای دیگه.
به عنوان یک شهروند با محدودیت های جسمی و روانی، حتی در حد یک نظر، نوشته یا گزارش به و پیگیری از سازمان های مربوطه، تا جای ممکن و « بر اساس توان و محدودیت های وجودی»، در جایی که اصول و الگوهای قانونی یا انسانی (قوانین جهانی و اخلاقی بشری منطقی نه قوانینی استبدادی که ورود به حریم شخصی و آزادی های اولیه و باعث رنج عمرانه ی افراده) نقض بشه، درخواست یا بازخواست لازم دونسته میشه. چه برای خود فرد چه در کمک به و حمایت از دیگران. حتی فردا همون ظلم یا اشتباه ممکنه در مورد خود فرد یا عزیزانش پیش بیاد و کلا تعادل و سلامت جامعه رو به هم بزنه.
در کتابی آموزشی پایه که برای بعضی دوره های کاری یا شاید در مدارس بعضی کشورها هم تدریس میشه به نام «مهارت های ارتباطی موثر/Effective Communication Skills» و وسیعه، یک فصلش فقط مربوط به روش ها و الگوهای منطقی و محترمانه ی نامه نگاری و ایمیل و ارتباط موثر نوشتاری در زمان درخواست از یا اعتراض به شرکت ها و افراد هست، برای اینکه درخواست یا اعتراض نتیجه ی مثبت داشته باشه و باعث تغییر مثبت بشه، نه اینکه مشکلات رو عمیق تر کنه و گروه مقابل جریحه دار بشه و مقاومت یا دشمنی کنه. و مهارت های حل اختلاف رو هم توضیح میده.
به عنوان نمونه ای از اعتراض عملی، کارخونه ی تولید لباسی در بنگلادش که صاحبانش یا سود برندگانش ظاهرا شرکت های ارزون فروش غربی بودن، به خاطر عدم رسیدگی به و کهنگی ساختمان و برده داری و سود بیشینه یا توان ارزون فروشی برای غربی ها، روی سر کارکنانش که کودکان و زنان فقیر بنگلادشی بودن و همونجا می خوابیدن خراب شد و بسیاری کشته شدن. در فروشگاهی در غرب لباسی زیبا و ارزون قیمت بود. دو خانم غربی بومی لباس رو دیدن و خوششون اومد، اما مارکش رو که دیدن گفتن این همون شرکتیه که در اتفاق مرگ بنگلادشی ها دست داشته، و لباس رو نخریدن و به اطرافیان هم این مسیله رو اعلام کردن.
آگاهی مردم قدیمی و بومی شون به اخبار و رویدادها و عدم بی تفاوتی و رفتارهای اعتراضی مختلفی که در شرایط مختلف حتی در مقابل دیدن ظلم در سایرکشورها، یا تغییرات آب و هوایی و غیره، تا جایی که در توانشون هست، مثل تحریم یا مبارزه ی منفی نشون می دن، احتمالا بی ارتباط به امنیت و رفاه و آرامشی که در جامعه شون تجربه می کنن نیست. که همواره و در تاریخ براشون مبارزه کردن و به نظر راحت به دست نیومده و همچنان هم اگر مراقب نباشن ممکنه از دست بره. چون جامعه و شرکت ها و نظام های اونها هم مرتب دست کم با رشد تکنولوژی در حال تغییره و همیشه باید حواسشون باشه که وضعیت های جدید با آرمان های مثبت زندگی و جامعه شون مثل آزادی فردی و اقلیت ها، دموکراسی، رفاه و امنیت و غیره تداخل نکنه.
البته اون نظام ها و شاید بسیاری از مردم در اثر فرهنگسازی، در درخواست ها و اعتراض هاشون شرایط خاص و کم توانی ها یا ناتوانی های افراد دارای بیماری های خاص جسمی یا روانی (شیمیایی/شخصیتی) رنج آور و مزمن و درمان ناپذیر یا موارد استثنا رو هم می فهمن و در نظر می گیرن یا متوجه تفاوت های افراد می شن. حتی مردم معمولی بسیاری همدل و مهربونن و از کار کردن افراد کم توان یا ناتوان یا جوانترها و کم تجربه ترها، و ناتوانی های زبانی افراد خارجی، حتی با ضعف هاشون حمایت می کنن و تا جای ممکن درک می کنن. حتی سعی می کنن به افراد ضعیف تر جامعه یا خارجی ها برای بهتر شدن در کارشون کمک کنن. تنها قوانین و بازخواست های خشک و ربات مانند حاکم نیست.
به جز محبت و حس همدلی انسانی، به لحاظ منطقی هم این محبت ها و همدلی ها و تحمل ها، به بهتر شدن و رشد نیروی کار، یا به بهترشدن وضعیت زندگی و حفظ سلامت و روحیه ی افراد، حتی در حالت از کارافتادگی و بیکاری، و دست کم در کیفیت زندگی شخصی شون کمک می کنه، که خود به خود باعث بهتر شدن و بالاتر رفتن سطح کل جامعه شون می شه. افراد کمتری در اثر بی مهری دیدن یا جدا افتادن از جامعه دچار مشکلات، اختلالات و نابهنجاری های بیشتر می شن، و آسیب های اجتماعی کمتر میشه. یا فردای نیاز یا پیری، همین رشد یافته هایی که درک شدن، به کمک همون آدم های همدل و اهل تحمل و بقیه ی جامعه می رن.
حتی اگر فردی دچار نوعی از کارافتادگی هست که دچار اختلال و مشکل در ارتباط با انسان ها و انجام وظیفه هست، طوری که نتونه کارش رو درست انجام بده و مردم یا همکاران هم از یه جایی به بعد نتونن درک یا تحمل کنن و شکایت کنن، به دلیل اینکه طبق قانون کار سهمیه ای مشخص از افراد دارای کم توانی و ناتوانی هم در شرکت ها باید استفاده بشه، در نهایت میشه مسئولیتش رو به کاری که براش قابل انجامه تغییر داد.
البته با قلدری (Bullying)، آزار جنسی کلامی، رفتاری یا حتی اشاره ای و زبان بدنی، دیگرآزاری و غیره (Harassment ,Assault, Abuse, etcetera) یا برخی رفتارها شوخی ندارن و به شرط گزارش و اقدام قانونی، هم اخراج می کنن هم جرمه. در صورتی که جرم با تایید پزشک در اثر بیماری خاص بوده باشه، مثلاً بیماری دیگرآزاری یا بیماری جنسی، از قوانین مرتبط به افراد بیمار و حمایت هایی همراه با محرومیت از کار پیگیری میشه.
حتی اگر فردی به خاطر اختلالاتش و ایجاد مشکل در محیط کار بیکار هم بشه، اگر اقدام کنه حقوق از کارافتادگی متناسب با بیماری خاص رنج آور و مزمن و درمان ناپذیر و شرایطش دریافت می کنه و اگر به خاطر شدت مشکلات ذهنی یا مثلاً اعتیاد نتونه حقوقش رو مدیریت کنه و بی خانمان هم بشه، نهایت جای خواب و محل نظافت و غذای خیریه و رایگانی وجود داره که به اونها پناه ببره.
ریحانه م. ج.
.All Rights Reserved©️