بار و بنه سفر را که میچینی دلت میخواهد که فکر همه چیز را بکنی، البته شاید موضوع خواست دل نباشد و صرفاً حکم منطقت.
جالب میشود وقتی که میفهمی تمام آنچه را که نیاز داری، نمیتوانی با خودت ببری، باید بیخیال چیزهای کوچک شوی و ضروریترین چیز هارا دمدست بگذاری و خلاصه حساب کتاب کنی که چگونه باید مدتی نیمه جان زندگی کنی!
اگر دایم در سفر باشی تکلیف چیست؟
سفرت ، سفری غیر قابل پیشبینی است و تو از آنچه در ادامه مسیر انتظارت را میکشد، بیخبری !
شاید ذهنتان به سمت سرنوشت برود، ولی خب غلط است، پس بگویید صبور باشد و پای صحبت بنشیند، ذهنتان را میگویم! چیزی به نام سرنوشت وجود ندارد مگر آنچه برای تحقق یافتن، تمام توان تورا میطلبد، این سرنوشت تو است؛ دیگر چیز ها را نمیدانم اسمشان چیست، البته شما دنبال اسمشان بگردید، چون پاسخش به کارتان میآید.
ربطش به ستارگان و مهمانی چیست ؟ امشب اولین بار است که ریز سقف آسمان میخوابم، حتی ستارگان را میشنوم، شاید دلشان به حال تنهایی من سوخته و هم صحبتم شدهاند ؟
تا یادم نرفته بگویم که هرچه باشد آسمان است و ستارگانش ،هر چه ازین جماعت بر میآید، پس دل نازکان و سربهزیران اوقاتشان تلخ میشود!
شبتان خوش، میزبانان شاکی شدهاند ، میخواهند که به ایشان بپیوندم!