اومدم چیزای خفن بنویسم و برم ولی خب یکم و خسته وگرفتهام، احتمالا تقصیر پاییزه! ناله و وز وز که اصن نمیخوام، من روح یه وایکینگُ دارم! یه وایکینگ تبر به دست بین مرگ، فرار،تسلیم شدن و التماس برای زنده موندن، مرگ و یا فرار به امید مردن تو یه نبرد دیگه رو انتخاب میکنه!
تو باور وایکینگ ها برای رستگاری باید مرگشون اسلحه به دست و در حین یه مبارزه شجاعانه باشه، دنیای امروز ما جایی برای مرگ های اسلحه به دست نیست و کسی هم دلش نمیخواد به این زودیا بره اونور، اما هرکسی میتونه همیشه در حال تلاش های شجاعانه باشه و به راحتی تسلیم شرایط نشه!
خسته و کوفته بودن بد نیست، یه وایکینگ دست یا پای قطع شده اش رو نشانی از شجاعتش در نبرد میدونه و حتی زخم های خودش رو پنهان نمیکنه!
با خوندن اینا شاید فکر کنید اصلا عجیب نیست که یه قوم خونخوار و دیوانه نبرد چنین روایت هایی درباره جنگیدن و مردن داشته باشن، اما احتمالا نمی دونید که وایکینگ ها علاقه ای به جنگیدن نداشتن و فقط به خاطر جای مزخرفی که زندگی میکردن مجبور بودن به سرزمین های دیگه برای منابع و غذا و خورشید حمله کنند، مثل همین اروپایی های امروز که همه دنیا رو میدوشن!
خلاصه که هرچی خستگی و کوفتگی و ... دارید، همش نشان شجاعت و تلاش شماست، بهش افتخار کنید و ازش متنفر نباشید، چون در راه رسیدن به هدفتون بدستشون آوردین.