همه ی ما ( قریب به اتفاق ما) صبح که از خواب بیدار می شویم سر کار می رویم. بهترین ساعات عمرمان را سر کار مشغول انجام وظایفمان هستیم. و این عالی است که هرکدام کار و باری داریم! کافی است زمانی که بیکار بودیم را به یاد آوریم، بسیاری آرزوی جایگاه کنونی ما را دارند. اما آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا کار میکنیم؟
پاسخ به این سوال تکلیف خیلی چیزها را مشخص می کند! اینکه تا چقدر برای کارم هزینه کنم، چقدر ادامه دهم و کجا رها کنم، چه کاری مطلوب من است؟ چگونه کارها را انجام دهم؟
پس دقایقی با تمرکز بالا همراه شو .... و تا انتها با ما بمان.
شاید اولین پاسخی که به ذهن می رسد این باشد:
امرار معاش، یعنی گذران زندگی!
نمیدانم شما چند سال دارید، اما معمولا این پاسخ فقط برای ابتدای کار صحیح است. یعنی ما برای تامین نیازهای اولیه (کف هرم) خود در هرم مازلو سر کاری می رویم.
اما پس از مدتی که آبی زیر پوستمان می افتد و دیگر نگران معاش نیستیم، ناخود آگاه این سوال را از خود می پرسیم.... آیا فقط برای پول کار میکنم؟!
این سوال حتی ممکن است به شکلی دیگر و در مراودات اجتماعی مان با دیگران در ذهن ما شکل بگیرد، زمانی که محصولات یا خدمات به شدت باکیفیت یا به شدت بی کیفیتی را دریافت میکنیم. اغلب ما تجربه های مشابهی داریم، فرض کنید با یکی از والدین تان بحث کرده اید و از او عصبانی هستید، از شما میخواهد که برایش چای بریزید! در حالی که عصبی هستید اولین استکان دم دست را برمی دارید، به سرعت و با بی دقتی به رنگ و دمای چای آن را در استکان می ریزید، سینی دم دست را برمی دارید و قندان را هم کنارش می گذارید و جلوی والد خود قرار می دهید ...... انجام وظیفه از سر اجبار! حداقل کاری که بشود اسمش را گذاشت چای دادن!
اما قضیه می تواند 180 درجه متفاوت باشد. فرض کنید امروز والد شما برایتان یک گوشی جدید خریده و شما شاد و خوشحال و سپاسگزار او هستید. از شما می خواهد برایش چای بریزید. چه می کنید؟ احتمالا ابتدا به اینکه چطور می توانید او را مشعوف کنید فکر می کنید. مثلا در زیباترین فنجانی که دارید، در بهترین سینی و اگر والد شما علاقه داشته باشد چای را با گز میل کند، آن را کنار چای قرار می دهید ...... با عشق! با احساس خوب!
اگر بازهم مرور خاطراتمان را ادامه دهیم تا به بازخورد والد برسیم، خواهیم دید که نتایج متفاوت بوده است. اولی که رفع مسئولیتی بوده و دومی که با حس خوب بوده. نکته جالب اینکه نه تنها طعم متفاوتی از چای را زیر زبان والد بوجود اورده بلکه واکنش ایشان نیز احساس متفاوتی در شما ایجاد کرده است.
در نوع اول احتمالا واکنش منفی یا خنثی والد منجر به تشدید احساس بد قبلی در وجود شما شده است و دومی حال خوب شما را بهتر کرده است.
یک سوال دیگر مطرح می شود:
پاسخ در مثال چای آمده! بعید می دانم کسی آگاهانه به دنبال تجربه حال بد باشد. اما ما می توانیم آگاهانه حال خوب را بجوییم. چطور؟
با پیدا کردن کاری که از انجام دادنش لذت ببریم. شما از چه کاری لذت می برید؟
این کار چند نشانه دارد:
1- کاری که آن را برای رفع مسئولیت انجام نمی دهیم.
2- کاری که در وقت انجامش متوجه گذر زمان نیستم.
3-کاری که نتیجه اش را با افتخار حاضریم تقدیم کنیم.
4- کاری که حال ما را خوب کند.
سختش نکنیم ...... همین ها کافی است!
همه ی ما انسانهای ثروتمندی را دیده ایم که کار و فعالیت می کنند. به نظر شما چرا آنها هنوز کار می کنند؟
خیر!
تا نسل ها پس از او معاششان تامین است.
شاید پاسخی که ذهن ما می دهد این باشد و احتمالا این جمله را میگوییم:
حرص می زند و بیشتر می خواهد.
این دیدگاهی است که اغلب ما با دیدن فرد ثروتمندی که کار و تلاش می کند در نظر می آوریم. و احتمالا این جمله را می گوییم:
بیچاره! اینهمه پول داری، زمانی هم برای خرج کردنش بگذار و بقیه عمرت را برو مسافرت و لذت ببر!
بیاید این جمله را با مطالب قبلی در همین مقاله بسنجیم. از دیدگاه ما که آرزوی آن مسافرت ها و آن لذت ها را داریم، لذت بردن از زندگی یعنی بدست آوردن اینها! اما از دیدگاه او که احتمالا همه ی اینها را تجربه کرده (یا نکرده) پاسخ چیز دیگری است.
وقتی مصاحبه با موفق ترین ثروتمندان جهان را بررسی میکنیم از شور و اشتیاق برای حل مسائل بیشتر و کمک به افراد میبینیم. در مثال بیل گیتس اگر هدف او حرص زدن و جمع کردن ثروت بیشتری بود، او خیریه ای با هدف افزایش تندرستی و کاهش تهی دستی در سال 2000 تاسیس نمی کرد
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%DB%8C%D8%A7%D8%AF_%D8%A8%DB%8C%D9%84_%D9%88_%D9%85%D9%84%DB%8C%D9%86%D8%AF%D8%A7_%DA%AF%DB%8C%D8%AA%D8%B3
ایلان ماسک از شرکت های متعددش به اندازه ای بسیار بیشتر از امرار معاش خودش و نسل های بعدی اش درآمد دارد. اما با وجود ثروت فراوان سوالی ان چنین می پرسد:
او برای پاسخ به این سوال پروژه spaceX را راه اندازی می کند.
ثروتمندان چرا کار می کنند؟
تا اینجا ثابت کردیم قطعا برای معاش نیست!
در انسان قوه خلاقه ای وجود دارد که وقتی به کار گرفته شود، فعال می گردد و احساس بسیار خوبی در او بوجود می آورد. مثال چای و احساس عالی رضایت از خود وقتی که عزیزتان را خوشحال کردید به یاد آورید. احساسی از جنس مفید بودن و به واسطه تلاش، حرکت، فعالیت و خلاقیت از هیچ، چیزی را بوجود آوردن. با کارآفرینی صحبت می کردم که میگفت من برای محصولاتم هویت قائل هستم،مثل فرزندانم!
احتمالا آن فرد بسیار ثروتمند از آن احساس رضایت لذت می برد و برای همین است که برایش تلاش می کند. آن احساسی که در بالاترین نقطه هرم مازلو قرار دارد و نتیجه خود شکوفایی اوست. البته در کنار خلق این ارزش، پول فراوان هم بدست می آید اما نکته مهم این است که ثروت ایجاد شده عامل انگیزه دهنده اصلی نیست و نتیجه جانبی است. به قول مولانا
یکبار دیگر این سوال را از خودم و شما می پرسم:
چرا کار میکنیم؟!