"رومی آمد بر در تبریز و بر خود رید و رفت..."
شاه تهماسب این را نوشت تا تاریخ بداند، و سلطان سلیمان عثمانی آن را تجربه کرد تا آیندگان بخوانند. اما ظاهراً اردوغان، این میراثدار انحطاط عثمانی، هیچ از تاریخ نیاموخته است. هنوز در وهم نوعثمانیگری، در خیال خام احیای "جهان ترک"، جغرافیای ایران را نشانه میرود، غافل از آنکه تبریز، گورستان متجاوزان است، نه بخشی از "جغرافیای معنوی ترکیه".
از سلطان سلیمان تا اردوغان؛ توهمات تکراری عثمانیگرایان
تبریز؛ دیوار بلند ایران که دشمنان را دفن میکند. اردوغان خیال میکند که با چند سخنرانی، میتواند تاریخ را مصادره کند. اما بیاید تاریخ را از زبان خودش بخواند:
- در ۱۵۱۴ میلادی، در چالدران، ارتش عثمانی با تمام قدرتش به ایران یورش برد، اما نتوانست تبریز را در اختیار بگیرد.
- در ۱۵۳۴، سلیمان، همان که اردوغان سنگش را به سینه میزند، شکست خفتباری در تبریز خورد.
- در ۱۹۱۸، عثمانیها به بهانه سقوط قاجار، دوباره به آذربایجان لشکرکشی کردند، اما پس از یک سال، با سرشکستگی عقب نشستند.
نئوعثمانیگری؛ زاییده ذهن بیمار اردوغان
پس از سقوط عثمانی در ۱۹۲۳ میلادی، آتاتورک خود را از این امپراتوری شکستخورده جدا کرد. اما اردوغان، با تمام وجود، تلاش کرده تا آن جنازه پوسیده را زنده کند:
- در سوریه، به بهانه مبارزه با کردها، لشکرکشی کرد، اما در باتلاق مقاومت مردمی گیر افتاد.
- در لیبی، نیرو فرستاد، اما بدون هیچ نتیجهای برگشت.
- در قرهباغ، آتش جنگ را شعلهور کرد، اما ایران معادلات را تغییر داد.
- در اقتصاد ترکیه، با سیاستهای عوامفریبانه، لیر را به سقوطی تاریخی کشاند و تورم را به سطوح بیسابقهای رساند.
- در سیاست داخلی، دموکراسی را خفه کرد، مخالفان را به زندان انداخت و رسانهها را سرکوب کرد، اما هنوز هراس سقوط از تخت قدرت را دارد.
اردوغان؛ وارث یک امپراتوری مرده
اردوغان بهتر است به جای پرتوپلا گفتن درباره تبریز، نگاهی به اطراف خودش بیندازد:
- لیر ترکیه در پایینترین ارزش تاریخ خود است.
- محبوبیت او حتی در میان ترکها به شدت سقوط کرده است.
- احزاب مخالفش در آنکارا و استانبول قدرت گرفتهاند.
- دخالتهای بیپایانش در سوریه، عراق، لیبی و قفقاز، کشورش را در لبه پرتگاه قرار داده است.
او خیال میکند که با توهمات "جهان ترک"، میتواند بر مشکلات داخلی خود سرپوش بگذارد. اما همانطور که تاریخ نشان داده، کسانی که به سرزمین ایران چشم طمع داشتند، سرانجام در تاریخ محو شدند.
پایان بازی اردوغان؛ تاریخ دوباره تکرار میشود
اردوغان امروز همان راهی را میرود که امثال "انور پاشا" در عثمانی و "گورباچف" در شوروی رفتند؛ توهم احیای یک امپراتوری که دیگر وجود ندارد!
- انور پاشا، فرمانده جاهطلب عثمانی، با رویای "توران بزرگ" به آسیای مرکزی لشکر کشید، اما در نهایت در ترکستان کشته شد و آرزوهایش را در بیابانهای آسیای میانه دفن کردند.
- گورباچف، رهبر شوروی، تلاش کرد که اتحاد جماهیر شوروی را حفظ کند، اما در نهایت، نهتنها نتوانست، بلکه با سیاستهای غلطش، بزرگترین امپراتوری قرن بیستم را نابود کرد.
امروز، اردوغان در همان مسیر ایستاده است. تاریخ بیرحم است، و اگر او گوش نکند، همانگونه که اجدادش در برابر تبریز تحقیر شدند، خودش نیز در زبالهدان تاریخ دفن خواهد شد.
آنچه اردوغان نمیداند، این است که تبریز نیازی به مدعی ندارد، تبریز خود تاریخ است. اگر شک دارد، برگردد و در اسناد کهنه یِ دربار عثمانی جستجو کند، شاید هنوز لکههای شرم و شکست در صفحات آن پیداست.
امروز، نه از سپاه عثمانی چیزی مانده، نه از سلاطینش. فردا، وقتی دوران اردوغان به پایان برسد، تاریخ دوباره خواهد نوشت:
"دیگری آمد بر در تبریز و بر خود رید و رفت."
سلطانهای پیشین تو آمدند، سقوط کردند.
تو نیز خواهی آمد، و زوالت را به تماشا خواهیم نشست.
#ShutupErdogan
#مکتوبات_سیاسی_رفیق_سابق_آیت_الله
#رضوان_عبدالی