ما را کشتند…
و شما نه گریه کردید، نه فریاد زدید .
سکوت کردید؛ همانگونه که خاک، بر جسد تازه، دهان میبندد.
کودکانمان را ذبح کردند بر سجادهی شب،
و شما سرگرم افطارهای رنگینتان بودید،
یا شاید مشغول نوشتن کپشن های شاعرانه درباره صلح و رحمت.
با تسبیح در دست، از صلح گفتید،
در حالیکه گُر گرفتن استخوانهای ما را، به نام "مصلحت"، نادیده گرفتید.
شما ما را دفن نکردید،
شما ما را فروختید؛
به خدایان دروغین، به تاجرانِ سلاح،
به سیاستمدارانی که خون را در لیوانِ شرابشان هُل میدهند.
ما در غزه نمُردیم،
ما در بیتالله مُردیم،
در نجف، در قم، در استانبول، در جاکارتا، در رباط…
در جایی که اذان بود، اما عدل نبود.
در جایی که قرآن بود، ولی چشمها از سورهی فریاد کور شده بودند.
خداحافظ ای امت بیچشم...
ای کسانی که پیامبرتان در بدر گریست، اما شما در قتلگاه، سلفی گرفتید.
ما را دیدید…
اما نخواستید بفهمید.
دیدن، یک اتفاق است.
فهمیدن، یک مسئولیت.
و شما، از هر دو گریختید.
ای وارثانِ ساکتِ سقیفه!
ای گریانِ دروغینِ عاشورا!
چرا کربلا را در کلماتتان زنده کردید،
اما غزه را در عملتان دفن کردید؟
خداحافظ ای جهانِ بیخدا...
ای که بر تابوتِ ما، پرچم حقوق بشر افراشتید
و زیر آن، اسلحه پخش کردید!
ما میرویم…
نه چون ضعیف بودیم،
که چون از شما برتر بودیم؛
چراکه وقتی شما ایمانتان را در زرادخانهها دفن کردید،
ما، خدا را در خون کودکانمان یافتیم.
ما خواهیم رفت…
و روزی بازخواهیم گشت،
در چهرهای دیگر،
در سپاه نوری بیپرچم، بیمرز، بینژاد…
تا دنیا را نه با گلوله،
بلکه با حقیقت،
در آتشِ خودش بسوزانیم.
پ. ن:
"ساعاتی بیشتر نمانده تا #غزه را محو کنند."
اگر عبور نسیم را شنیدید، ما بودیم…اگر طعم خون را در خواب چشیدید، ما بودیم
خداحافظ ای امتِ بیچشم،
ای امت وارونه ی محمد
ای سطرِ آخرِ تاریخ،
ای ظالمترین وارثان آدم…
ما میرویم،
تا خدا را از نزدیکتر تماشا کنیم.
#مکتوبات_سیاسی_رفیق_سابق_آیت_الله
#غزة #جنگ #شهادت #ایران #مسلمانان
#stopwar #war #gaza
#أوقفوا_الحرب #فلسطین