دین، ستون پنهان جهان و طنز تلخ سکولاریسم غربی
دنیا، برخلاف آنچه مانورهای سیاسی، شعارهای آزادی و هیاهوی رسانه ای القا میکنند، در نهایت تحت فرمان ادیان اداره می شود. هر انتخاباتی که با سر و صدای فراوان برگزار می شود، هر مانور قدرت سیاسی و هر سخنرانی پرهیاهو، تنها بازی کودکانهای است در صحنهای که دین، بیصدا اما مقتدر، خطوط اصلی تاریخ را می نویسد.
جالب آنکه غربی که خود را مظهر عقلانیت و سکولاریسم معرفی می کند، بیش از هر زمان دیگر تحت سلطه جریان هایی است که ریشه در تاریخ دینی و معنوی دارند و هزاران سال قدرت نرم، شبکهسازی و نفوذ فرهنگی را تمرین کرده اند.
یهودیت و اسرائیل، نمونهای کلاسیک از جریان دین-قدرت است. از بانکداری مدرن و نفوذ اقتصادی در ونیز و آمستردام قرون وسطی، تا حمایت از قدرتهای سیاسی در اروپا و شکلدهی به سیاستهای کلان پس از جنگ جهانی دوم، یهودیت همیشه خطوط اصلی قدرت را طراحی کرده است.
امروز، سیاست آمریکا، رسانهها، اقتصاد جهانی و حتی انتخابات پرهیاهوی ترامپ، همه بخشی از صحنه ای هستند که پیشتر توسط این جریان دینی برنامهریزی شده است. آزادی آمریکایی و دموکراسی غرب، در واقع ابزار مشروعیت بخشی به سلطهای است که از پشت پرده فرمان میدهد؛ بازیای که غربیها حتی خود نمیدانند در آن بازیگرند یا بازیگردان.
مسیحیت، با گستره وسیع پیروان و حضور آرام اما مستمرش، قدرت معنوی خود را بیهیاهو اما فراگیر حفظ کرده است. نه در هیاهوی سیاسی و نه در رسانه، بلکه در هنر، فلسفه، قانون و ساختارهای فرهنگی غرب، ردپای این جریان دینی کاملاً مشهود است. حتی سکولاریسم مدرن اروپا، با همه ادعاهایش، نتوانسته اثر تاریخی و فرهنگی مسیحیت را از میان بردارد. نفوذ مسیحیت آرام و صبور است؛ مثل آبی که به مرور صخرهها را میتراشد، تمدن غرب را شکل داده و هویت فرهنگی آن را مستحکم کرده است.
اسلام و تشیع، جریانهایی که نه با زر و زور و نه صرفاً با تعداد، بلکه با مقاومت، حقطلبی و عمق تاریخی جریان خود را حفظ کردهاند، نشان دادهاند که قدرت حقیقی در ایمان و استقامت نهفته است. ایران و شیعه، با پشتوانه صدها سال مقاومت فرهنگی ، معنوی و سیاسی، به جهان نشان داده که جریانهای حقیقی قدرت، حتی در برابر هیاهوی غرب و سلطه یهود، توان هدایت و تغییر تاریخ را دارند.
از عاشورا و قیامهای شیعی گرفته تا صفویه، مشروطه اسلامی و مقاومتهای معاصر، همه جلوه هایی از این اقتدار هستند که غرب نمیتواند آن را درک کند، چه رسد به کنترل آن. حتی امروز، مقاومت غزه، نمونه ای زنده از این جریان حق طلبانه و مقاومت دینی و معنوی ست که نشان می دهد اسلام، نه با شعار، بلکه با ایستادگی و شجاعت، میتواند نظم جهانی و ساختارهای سلطه را به چالش و قدرت دین را به رخ جهان بکشد.
غرب سکولار، با ادعای عقلانیت، آزادی و برابری، در نهایت تنها صحنه ای برای نمایش قدرت دین است؛ نه جایگاه واقعی آن.
و طنز تلخ ماجرا آنجاست که آمریکا و دموکراسی اش، با پرچم ها و شعارهای پرهیاهو، هر روز بازیگرانی مضحک در صحنه ای هستند که فرمانده واقعی آن، ادیان و نهاد های تاریخی و معنوی اند. دنیا به فرمان دین میچرخد؛ و غرب سکولار، تنها میتواند نظارهگر باشد و در سکوتی تلخ، عظمت حقیقی را ببیند؛ عظمت و قدرتی که هزار سال تاریخ ساخته و جریان آن، همواره مسیر آینده را تعیین میکند.
دنیا، نه با هیاهوی ترامپ و پرچمهای آمریکایی میچرخد، نه با شعارهای آزادی که برای مشروعیت سلطه دیگران طراحی شده اند؛ بلکه با ایمانها، مقاومتها و جریانهای معنوی میچرخد. یهودیت با زر و زور، مسیحیت با گسترش آرام فرهنگی، و اسلام با حقطلبی و مقاومت، هر یک به شیوه خود جهان را هدایت میکنند ؛ و این همان طنز تلخ سکولاریسم غربی است که هنوز خود را محور تاریخ میداند، در حالی که تنها بازیگری است کوچک در صحنه ای که فرمانده واقعی آن دین است.