من تو را می خوانم
ای پنجره ی هستیِ شب
ای کوچه ی سرمستی ِ روز
تو مرا سوی کدامین ره طغیان خود می خوانی
به کجا یابم، ره مقصد این مجهول تو را،
حرکت رود خروشان در مسیری که شود ناپیدا
بهتر از خامُشی مرداب ها
بهتر از ماهی درگیر لجن در دریا،
به سحرگاه که چشم بگشایم
بانگ هجران تو از بام مرا می خواند
تا مگر دریابم، معنی هستی جان بخش تو را
تا طراوت یابد، روح در دامنی از حس بهار
در جهانی که درون صدف دریاهاست
و زمان، گذر نازک اندیشه ی من
در ره فرداهاست...
زهرا سلیمانی دشتکی
لینک صوتی مطلب:
http://isrc.mui.ac.ir/sites/isrc.mui.ac.ir/files/users/user311/ritalin18/man%20tora%20mikhanam.mp3