
«پیرپسر» ما را در موقعیت بغرنجی قرار داده و میدهد. ساخته براهنی، بازگو کننده الگوی کهن توتم و تابو، عقده ادیپ و رستم و سهراب است: پسر کشی! یا شایدم هم پدر کشی! فرقی نمیکند: جدال پدر و پسر، جدال بر سر زن، سرزمین، آتوریتی و قدرت. در این الگو، پدر یک عنصر منع کننده و مهار کننده است، او بلعنده تمام استعداد ها و اراده هاست، او روابط را عمودی و از سیاق اقتدار میفهمد و در عمل راهی جز خونریزی برای اعاده حیثیت اراده ها باقی نمیگذارد. طبع و اکران پیرپسر در کنار فیلم «غریزه» «رها» و «زیبا صدایم کن» و ... فقط از یک موقعیت پرده برداری میکند: سینما معتقد است نظم مسلط به کاژکارکردی محض خود رسیده و این یعنی ما با یک پوست اندازی عمیق روبرو هستیم، نوعی خروش که در ذاتش استعدادها و اراده ها را به عصیان علیه ذات ( پدر به مثابه حافظ وضع موجود) فرا میخواند و این دیگر یک هشدار نیست، توصیف آن تصدیق آن است.
موضوع «پیرپسر» اما متنش نیست. کارکرد متن است. «پیرپسر» جز معدود فیلم های اکران شده در حاشیه فجر بود که توانست برای مخاطب تجربه به معنی واقعی کلمه «سینمایی» خلق کند و یادآوری کند که سینما چیست و کجاست، خلق چیست و...این درحالیست که همین فیلم نتوانست در قسمت سودای سیمرغ جشنواره حاضر شود و تنها به عنوان یک امر بیرونی و حاشیه ای مورد گفتگو قرار گرفت. و این یعنی آنچه میتواند برای مخاطب خلق تجربه سینمایی کند جایی در مناسبات رسمی ندارد، باید به حاشیه ها رانده شود و این خود فیلم را به موقعیت پسران غلام باستانی بدل میکند. اینجا ساختار قدرت همان غلام است و خود فیلم به عنوان یک محصول هنری کارکرد پسرانی را دارد که با غلام در چالش اند، غلامی که اجازه بروز و ظهور اراده ها را نمیدهد و همه چیز را برای خود میخواهد. بنابراین در «پیر پسر» چالش پسر با پدر در سطح متن نیست، در سطح فرامتن است.
پیرپسر همان چالشی را با سیاستگذار تجربه میکند که پسران غلام با غلام. و این دقیقا همان موقعیت بغرنج مذکور است. ماجرا آنجا بغرنج تر میشود که پیرپسر بیشتر به کاراکتر حامد بهداد شبیه است تا پسر کوچک تر بی هویت! عوامل این اثر و تهیه کننده آن ها آدمهای بیرونی مثلا جریان روشنفکری خارج نشین نیستند؛ این فیلم بدنه همین سینماست و تهیه کننده آن یعنی بابک حمیدیان همان است که نقش شهید بروجردی بازی میکند و رابطه خوبی با محافل سیاست گذار دارد. آری پیرپسر پسر خسرو نیست، حروم زاده نیست، همان پسر کتابخوانی است که مانند پدرش به زن وطن چشم دوخته و رقابت و رویارویی و سودای حذف آن به استناد خود فیلم هزینه سنگینی در پی دارد.
پ.ن: متن را دوباره بخوانید، صحبت درباره پیرپسر، صریحا توصیف وصف شرایط حال حاضر ماست. ما در سطح فرامتن هستیم. جایی که مردمان جدای شما اقلیتِِ متوهمِ اکثریت، تعیین میشوند. سیاستگذار در لیگی توپ میزند که تنها شرکت کننده اش خودش است. امام جمعهاش عقدهگشایی سیاسی و صد البته زمین خواریاش را میکند و بعد هم بیت میرود روضه میخواند، رئیس جمهورش در تکلمش دچار مشکل است و نهج البلاغه برایش نقش دفتر سرود را دارد، بسیجش باتوم بدست منتظر شلوغی است، نماینده مجلسش با 7 درصد رای خودارضایی سیاسی میکند و رهبرش آن بالا صریحا امکان گفتگو را سلب میکند و جالبتر آنکه هیچکس هم گردن نمیگرد که چه بلایی بر سرما آورده است. بله، در سالگرد انقلابِ شما، کاش چندنفری بودن که کشیده های پی در پی در صورتتان می زدند تا به خود بیایید. کاش جمله علی (ع) را هرروز مرور کنید که میفرمود:
کسی که به بندگان خدا ظلم کند، خداوند خصم او خواهد بود و آنکه شمشیر ستم به روی مردم کِشد، در سرش غلاف شود.
پ.ن: موسیقی روی پست هم ترک "خون" از آلبوم "خودها" است.