ویرگول
ورودثبت نام
رُهــام
رُهــامخود آ به تماشا هرسم را...
رُهــام
رُهــام
خواندن ۱ دقیقه·۸ ماه پیش

پیچشِ مو و موی او چه به من

شعر ، پیر جوانی‌ام شده است
گریه‌ی ناگهانی‌ام شده است
گونه‌ی استخوانی‌ام شده است
آنکه من عاشق خودش هستم
عاشق شعرخوانی‌ام شده است

نه به من میل بیشتر دارد
نه از این حال من خبر دارد
نه به سر فکرِ دردسر دارد
به عیان، عاشقِ من است ولی
به بیان، حالتی دگر دارد

آنچه من دیده‌ام سبوست فقط
آنچه او دیده آبروست فقط
دوستم بوده است، دوست فقط
هر چه دارم به هر کسی برسد
چشم‌هایم برای اوست فقط!

او که چشمش خدای باران است
ماندنش، رفتن زمستان است
رفتنش، مثل رفتن جان است
خنده‌هایش قطاب کرمان و
گریه‌هایش گلاب کاشان است

او که از دستِ من سبو نگرفت
او که تیرم به بال او نگرفت
حُقه هایم به هیچ رو نگرفت!
خاک بودم ولی به سجده نرفت
آب بودم ولی وضو نگرفت!

او که تنهایی‌اش خرابم کرد
دل هر جایی‌اش خرابم کرد
زشت و زیبایی‌اش خرابم کرد
داشت می‌رفت از سرم امّا
«تو نمی آیی؟»‌‌اش خرابم کرد!

آه … این شعرهای رو چه به من
عشق‌های هزار تو چه به من
پیچشِ مو و موی او چه به من
من دیوانه را بگو چه به تو
توی دیوانه را بگو چه به من

شعر گفتم که شاعرش... نشدم!
هرچه کردم مُعاصرش نشدم
هیچ چیزی به خاطرش نشدم!
باید این “اسم” را عوض بکنم
آخرش نیز یاسرش...

شعر از: یاسر قنبرلو


دستی رسانیم به خیریه آیه که هرشب برای آسمان خواب ها غذا تهیه می کنند. حتما داخل اینستاگرام یا تلگرام سرچ کنید و کیف کنید از میزان انسان بودنشان. شماره کارتشون رو اینجا میذارم، اگر تمایل داشتید رحمتی باشید برای آسمان خواب ها.

6037997950429952 (مرکز نیکوکاری آیه)

شعرکوتاهموسیقیعشقزندگی
۲۱
۰
رُهــام
رُهــام
خود آ به تماشا هرسم را...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید