Mary
Mary
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

نامه به سمیرا ۲۱

سمیرا عزیز این هفته باهم جلسه نداشتیم، فشار کاریم خیلی زیاد بود و نیازم به خلوت خیلی زیادتر..لحظه لحظه این مدت به فکر پیشبرد کار بودم و میخواستم جای خالیم تو این دو‌ ماه رو پر کنم، نزدیک هشت ماهه مریض و خسته میرم از پله ها بالا با تردید طبقه رو تو آسانسور میزنم و مواجهه سختی با بچه ها دارم و جلو در خودم از تنم بیرون میام و همه دردامو میذارم بیرون و با لبخند وارد میشم باهاشون دست میدم و بغلشون میکنم انرژی حضورشون بهم قدرت میده تا سعی خودمو بکنم بهتر کنیم همه چیز رو..

یکی از دوستام‌ یه نقل قول میکرد از یه مدیر خیلی بزرگ که «من مدیر اینجام تا به شما که برای من کار میکنید خدمت کنم تا شما رو تبدیل کنم به کسایی که میتونن همه چیز رو پیش ببرن» و تو این جمله خودمو دیدم که بعد ده سال امروز کسی ام که میدونم مدیر کسی نیست که دستور بده و سبک مدیریتی ای انتخاب کردم که خیلی توش زمانم صرف نیروهام میشه ساعت ها میشنومشون بهشون ضعف هامو میگم بهشون قدرتی که میگیرم ازشون میگم و با سیاست و تحقیر کارمو پیش نمیبرم میذارم آرامش داشته باشن .. میذارم امنیت داشته باشن .. زمان زیادی صرف آموزش میکنم، زمان زیادی صرف بهبود میکنم، وقتی کسی اشتباه میکنه توبیخ نمیکنم میرم رو صندلیش میشینم و مسیر اشتباهشو باهاش مرور میکنم کمک میکنم حلش کنه ..

دوست دارم دنیای کوچیکی که تحت کنترل منه رو جای بهتری کنم.. وظیفه من تو این زندگی همینه و میخوام مثل اثر پروانه ای یه خوبی کنم شاید فقط یک نفر از این چرخه بیرون رفت و اونم خوبی کرد که میدونم میکنه..

خواسته من از این زندگی همین قدر کوچیک و همینقدر سادست..

کاش تو دنیا همه سعی میکردیم قبل بیان خواسته هامون فقط یک لحظه فقط یک لحظه کوتاه صدای بقیه رو میشنیدیم..


رنج خیلی مقوله شنیده نشده ای شده.. رنج آدما تبدیل شده به سنجش مادیات و همه قرار گذاشتیم فراموش کنیم رنج، از حفره های درونمون میاد و این حفره ها فقط با خوبی کردن حل میشه و بهبود پیدا میکنه..
رنج خیلی مقوله شنیده نشده ای شده.. رنج آدما تبدیل شده به سنجش مادیات و همه قرار گذاشتیم فراموش کنیم رنج، از حفره های درونمون میاد و این حفره ها فقط با خوبی کردن حل میشه و بهبود پیدا میکنه..

نیاز این اشرف مخلوقات که پست ترین مخلوقات هم هست فقط فقط دوست داشته شدنه .. ما برای همین فعل ساده همه کار میکنیم برای دیده شدن دریغ از این که راهش دیدن دیگرانه ..

میدونی سمیرا فقدان خوبی برام خیلی اذیت کننده شده و جدیدا ناامید شدم از بهبود این چرخه تو دنیا و این قضیه برام خیلی اذیت کننده شده و نمیتونم راه فراری ‌پیدا کنم ..

حسادت میکنم به کسایی که ایمان دارن به هر چیز و هرکسی ، این معنویات زمانی تو زندگیم نجات دهنده من بود و الان هیچ ردی ازش درونم نیست.

قدرت تلفین و ذهن و تاثیر زنتیک و هورمون ها به منطقم چیره شده و نمیتونم خارج این قاعده چیزی ببینم..

اثر پروانه‌ای
این صفحه جهت نوشتن نامه هاییست که ارسال نمیکنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید