سمیرا جان رک و راست باشم یک کمی از نظر مالی دچار مشکل شدم و نمیتوانم هزینه جلسات را پرداخت کنم دو هفته ای شده کفگیرم به ته دیگ خورده و حسابی کارم به بی پولی کشیده و اطرافیانم مثل خیریه ازم مراقبت میکنند، گران ترین هزینه ام یوتیوب شده و کست باکس، یک سری مدیتیشن آنلاین که حسابی باید برایت ازش بگویم و بماند یکم دیگر و کلاس های آنلاین شمع سازی :)) و کتاب صوتی که ریتمش هرچه کشنده تر به این روزهایم بیشتر میآید.
خب کسی که همیشه مرا احساساتی میکرده، مجتبی شکوری و کتاب باز است. عجیب این است که مرد چغر و بد بدنی مثل سروش صحت آنقدر نرم و لطیف و خالص کنارش قرار میگیرد، یک جایی خودم خیلی از حرف هایش برایم تکانه هایی بود سخت و درونی، حالا رفتم سراغ پادکست رود کمی عمیق تر و ساده تر. دوستم میم میگفت این مجتبی شکوری برای ایرانسل دوره برگذار میکند و خیلی بیزینسی و غیر شبیه به تصویرش عمل میکند! حالا کسی واقعیت را نمیداند شاید دکتر شکوری هم کیک بود! ؛) میدانی هر چیزی را ممکن میدانم در این روزها!
حرف خواندن و شنیدن میشود برای خودم از لذت های مهم است. اما آدم های اینطوری جنس دیگری دارند، انگار خیلی عمیق ترند. دوست داشتم هر لحظه وقتی تکه ای از تجربه ای گوشه ای از روحم را لمس میکند غرق شوم در نزیسته هایشان و تا ابد در دنیای خیالی تلخ تر از مال خودم بمانم. خوبی غصه های تلخ این است که فقط از چشم یا جایی در سینه ات وارد بدنت میشود، لعنتی دردهای خودم از هرجای ممکن وارد تنم میشود و با خودش پایین میکشدم.
زندگی برای من روزهای خوب هم داشته بالاخره، امروز کمی از نظر مدارک و پرونده پیشرفت داشتم به نسبت دوماه گذشته که سخت تلخ بود آقاجان.. اما به نسبت سیاهی مطلق نور امیدی بود بستگی دارد از چه زاویه ای ببینی.