ویرگول
ورودثبت نام
Mary
Mary
خواندن ۲ دقیقه·۶ ماه پیش

نامه به سمیرا ۳۰

از وقتی خوردمش بهتر شده، تو دلم داشتم میگشتم یه خاطره بد ازش پیدا کردم، مربوط به یه دختر نیمه هیولا بود حداقل سه ساله ندیدش ولی یه زخمی تو مغزش از برخورد باهاش هست، دختره در ظاهر بی نقص و زیباست، حتی موقعیت اجتماعی و تحصیلی خوبی داره، خونواده خیلی نامی و طرز حرف زدن خیلی مودبانه و گاهی نیمه فارسی و در یک کلام شیک!


بحث ثروت مطرح نیست اون فاقد ارزش برای خونوادشه در مورد اعتماد مالی و فقط مثل یه عروسک میمونه، یه عروسک که مامانش به زور زیباش کرده و حسابی حسود بارش آورده چون حسادت اون چیزیه که قدرت میده به یه زن تا هر روز حمام بره بعد سشوار بکشه و ماسک صورت بزنه بعد پوستش بعد ناخن ها بعد کرم های مختلف و هزارتا چیز..

این نیمه هیولا خیلی هم خودشیفتس! و به شدت خودشو دارای کمالات میدونه ولی بلده جوری با سکوت و تواضع این خود پرستی رو پنهان کنه که کسی در سال های اول برخوردش متوجه نشه!


عاشق رقابت و مقایسه شدنه در صورتی که بهتر و برتر بهش برسه وگرنه با تحقیر از روی بقیه رد میشه! خیلی راحت با یه لبخند لج و هه کنان بدبختایی که در سطحش نیستن نابود میکنه!

مشکلات جذابی با زنانگی داره، آشپزی و خونه داری نمیتونه بکنه چون پوستش خراب میشه و تایم باشگاهش کم میشه اما اگه بخواد تو این زمینه ها کاری کنه به شدت کمال گراس..! تناقضای زیادی داره! یا ممکنه آشپز منظمی باشه، مدل مربی ها غذاهای خاص و گرون بخوره!

هرگز با این واقعیت که ما قرار نیست شبیه آگهی های تبلیغاتی باشیم چه از نظر هیکل و پوست و مو چه لباسامون چه غذا و تفریحمون کنار نمیاد!!!

سراغ هنرهای کم ریسک میره و هرگز عزت نفس نمایش دادن چیزی رو نداره یه تموم کننده بی نظیره و دنبال هزارتا چیز دوست داره بره ولی فقط کارای سریع الوصول و راحت که هزینه مالیش از زمانیش بیشتره رو تموم کرده و منتظر معجزه ایه تا آرزوهای بزرگش براورده بشه!


پ ن: ویرگول عزیز سه بار نوشته هام رو پاک کرد!

حتی الان دوباره پاک شد!!!

باورم نمیشه! برای استخراج این افکار و نوشتنشون واقعا ذهنم تحت فشار قرار میگیره! اما دوباره نمینویسم!

شاید حتی بعدا هم قصه این نیمه هیولا بمونه برای همیشه کنار!

عزت نفس
این صفحه جهت نوشتن روزمرگی های من در قالب نامه هایی به تراپیستم سمیراست.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید