ویرگول
ورودثبت نام
رقیه احمدی
رقیه احمدی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

انسان در جستجوی معنا

انسان در جستجوی معنا یه کتاب درمورد روان‌شناسی اردوگاه کار اجباریه.
ویکتور فرانکل که یه نظریه‌پرداز یهودیه و اردوگاه کار اجباری رو شخصا تجربه کرده و در اون زمان خانواده‌ش رو از دست داده، خواننده رو با خودش به اردوگاه آشویتس می‌بره و اون رو در لحظات سخت و پراضطرابی که هر زندانی در این اردوگاه‌ها تجربه می‌کنه شریک می‌کنه. توصیفاتش به قدری ساده و ظریف و دقیقن که یهو به خودت میای و می‌بینی تمام مدت داشتی توی ذهنت فیلمش رو می‌دیدی...
فرانکل برامون توضیح می‌ده که در اون سختی شدیدی که اردوگاه کار اجباری داشته، در شرایطی که حتی یه دست لباس برای عوض کردن وجود نداشت و آخرشب‌ها باید از لباس‌هاشون شپش جدا می‌کردن، شرایطی که روزانه فقط ۳۰۰ گرم نون می‌خوردن و یه سوپ آبکی، و حتی اطمینانی به زنده موندن‌شون نداشتن چون مدام عده‌ای رو به بهانه‌های مختلف به اتاق‌های گاز (که البته وجودشون رو نه تایید می‌کنم نه رد) می‌بردن، چه بلایی سر زندانی‌ها میومد. اون، افرادی که درمورد تغییرات اخلاقی زندانی‌ها قضاوت منفی می‌کنن رو ملامت می‌کنه و می‌گه فقط در صورتی حق دارید اونا رو سرزنش کنید که قول بدید اگه خودتون هم دقیقا در اون شرایط قرار بگیرید همون‌طور رفتار نمی‌کنید!
در این اردوگاه‌ها عده‌ای از مردم کم می‌آوردن، دست به خودکشی می‌زدن یا کاملا به دنیا پشت می‌کردن و از جاشون هم تکون نمی‌خوردن؛ در مقابل افرادی هم بودن که تونستن روحیه‌شون رو حفظ کنن و از دل اون دنیای خوفناک و پراضطراب که هیچ چیزی جز بدن به‌شدت لاغرشون و لباسی که روش شماره‌ای زده شده بود که جای اسمشون رو گرفته بود، براشون نمونده بود، دارایی‌هایی بیرون بکشن که بتونه نجاتشون بده.
به‌طور خیلی خلاصه، فرانکل حالات روحی و رفتاری زندانی‌ها موقع ورود به اردوگاه، وقتی مدتی از زندانی بودنشون گذشته، و زمان آزاد شدنشون و بعد از اون، و همچنین ویژگی‌های زندان‌بانانشون رو توصیف می‌کنه و کاری می‌کنه که خواننده بارها به خودش بگه "اگه من هم تو همچین شرایطی قرار می‌گرفتم همین کار رو می‌کردم؟" چیزی که بین این تعریف کردن‌ها بیش‌تر از همه توجهم رو جلب کرد اون‌جایی بود که فرانکل ارتباط روحیه‌ی زندانی‌ها و امیدشون به آینده رو با میزان جون سالم به در بردن از اون زندان‌ها توضیح داد. تقریبا همچین چیزی رو دانشجوهای روان‌شناسی هم می‌خونن، این‌طور که میزان امید و حال خوب آدم حتی در سرعت خوب شدن یه سرماخوردگی ساده هم اثرگذاره و چه برسه به شرایط سخت‌تری که فقط امید می‌تونه به داد آدم برسه!
قسمت عمده‌ای از کتاب، به‌طور ماهرانه‌ای به روایت شرایط مختلف اردوگاه می‌پردازه و باعث می‌شه خواننده بتونه به‌خوبی با داستان ارتباط بگیره و نکات روان‌شناختی‌ای که مطرح می‌شه رو به‌موقع دریافت کنه؛ ولی بعد از اون بحث تخصصی می‌شه و فرانکل به توضیح دادن نظریه‌ی روان‌شناختی خودش، که هسته‌ی اصلیش پیدا کردن معنا در زندگی هست، می‌پردازه. این بخش کتاب، احتمالا خیلی همه‌پسند نیست؛ خواننده‌ای که دانشجو یا دانش‌آموخته‌ی روان‌شناسی باشه و به این حیطه به صورت تخصصی علاقه داشته باشه، درک بهتری از این بخش کتاب خواهد داشت و با علاقه دنبالش خواهد کرد، ولی مخاطبی که تحصیلات مرتبط با روان‌شناسی نداره و نتیجتا از نظریه‌ی آدلر و کهن‌الگوهای یونگ و مفهوم نوروز و باقی نکات تخصصی‌ای که در این بخش کتاب درموردشون صحبت می‌شه بی‌اطلاعه، نمی‌تونه ارتباط خاصی با این بخش کتاب برقرار کنه و اون رو به‌خوبی متوجه بشه و احتمالا در نتیجه فکر می‌کنه خیلی کتاب خوبی نیست. البته ترجمه هم خیلی مهمه؛ مترجمی که اطلاعی از اصطلاحات روان‌شناختی نداره قطعا نمی‌تونه اصطلاحات تخصصی رو خوب ترجمه کنه و مشخصه که درنهایت خوندن ترجمه‌ی این بخش‌ها برای دانشجوهای روان‌شناسی هم که تابه‌حال با همچین معادل‌هایی برای اون اصطلاحات مواجه نشدن، تجربه‌ی عجیبی می‌شه.

این پست برای چالش کتاب‌خوانی طاقچه نوشته شده

انسان جستجوی معناکتابمعناچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید