ویرگول
ورودثبت نام
رقیه احمدی
رقیه احمدی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

Sisters Brothers ;)

چیزی که اولین بار نظرم رو به این کتاب جلب کرد پارادوکس جالب اسمش بود: برادران خواهران!

دیدن اسم کتابی که مدت‌ها تو لیست کتاب‌های نخونده‌م خاک می‌خورد توی فهرست کتاب‌های مربوط به چالش کتاب‌خوانی خرداد ماه طاقچه باعث شد بالاخره برم سراغش.

توی کامنت‌های کتاب خونده بودم که طنز جالبی داره و باعث می‌شه حال آدم خوب بشه و خیلی جذابه و این حرف‌ها... ولی حقیقتش به نظر من طنز خوبی نیومد و خنده‌دارترین‌ جاهاش حداکثر باعث لبخندم می‌شدن نه بیش‌تر.

داستان کتاب درمورد دو تا قاتل معروف به اسم ایلای و چارلی سیسترزه که آوردن اسمشون کافیه تا حساب کار دست آدمای دور و برشون بیاد. زمان و مکانی که برادران سیسترز توش زندگی می‌کنن غرب وحشیه؛ زمانی که آمریکایی‌ها دور از هر گونه تمدنی زندگی می‌کردن؛ تمیز کردن دندون‌ها با عملی مثل مسواک زدن نه تنها به ذهنشون هم نمی‌رسید، بلکه اگه تک و توک افرادی که این کار رو می‌کردن رو هم می‌دیدن به سخره می‌گرفتنشون و فکر می‌کردن خودشون خوبن که دهنشون بوی سگ مرده می‌ده؛ حموم کردن و رعایت همیشگی نظافت اون‌قدر از سبک زندگی‌شون دور بود که قبل از امتحان کردن یه کلاه تو یه لباس‌فروشی، اول باید سر و صورتشون رو با یه حوله‌ی مرطوب تمیز می‌کردن که اون کلاه رو کثیف نکنن! عمق فاجعه هم این بود که هیچ قانون و پیگرد قانونی درست حسابی هم وجود نداشت، افراد می‌تونستن خیلی راحت کسی رو که اذیتشون کرده غارت کنن و تمام دارایی‌هاش رو به تاراج ببرن، یا حتی اگه اوضاع بینشون خیلی بد بود طرف رو بکشن و هیچ نگرانی بابت پلیس و قانونی که مجازاتشون کنه نداشته باشن.

داستان از این قراره که برادران سیسترز که برای فردی به اسم ناخدا کار می‌کنن ماموریت کشتن یه نفر بهشون واگذار می‌شه و در نتیجه شهرشون رو ترک می‌کنن و یه راه طولانی رو طی می‌کنن تا اون فرد رو پیدا کنن و بکشن. در این بین با افراد مختلفی روبه‌رو می‌شن و ماجراهای عجیبی رو از سر می‌گذرونن تا می‌رسن به جستجوگران طلا که تلاش می‌کنن از آب و گل رودخونه‌ها طلا استخراج کنن و بفروشن تا به نون و نوایی برسن.

کسی که این ماجراها رو برای ما تعریف می‌کنه، ایلای، برادر کوچیک‌تره که از اول داستان خواننده رو با این سوال مواجه می‌کنه که این پسر با این خلق و خو چطور تونسته قاتل بشه؟ پسری که هرچند زمان عصبانیت کنترلش رو از دست می‌ده، ولی احساسات لطیفی داره، عشق براش ارزشمنده و دل شکستن، حتی اگه اون دل مال یه اسب باشه براش کار ناراحت کننده‌ایه و ازش اجتناب می‌کنه. در نتیجه از همین‌جا مشخص می‌شه که ما با داستانی روبه‌روییم که هرچند خشونت داره ولی زاویه‌ی دیدش نگاه قاتلیه که پول‌هاش و چیزهای ارزشمندش رو به افرادی می‌بخشه که فکر می‌کنه این کار خوشحالشون می‌کنه یا بهش نیاز دارن.

برادران سیسترز رو بخونید، نه بخاطر آشنا شدن با فضای اجتماعی و فرهنگی آمریکای وحشی، نه بخاطر طنزی که ممکنه براتون جالب باشه، و حتی نه بخاطر اتفاقات جالبی که این دو تا برادر از سر می‌گذرونن... بخونیدش تا با دنیای فکر و ذهن ایلای، این قاتل مهربون و دل‌رحم آشنا بشید. حتی اگه بهترین کتابی نباشه که خوندید، باز هم از خوندنش لذت خواهید برد.

کتاببرادران سیسترزچالش کتابخوانی طاقچه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید