Howl’s Moving Castle انیمهای در ژانر درام، فانتزی است که توسط هایائو میازاکی کارگردانی شده است، این انیمه اقتباسی از داستانی به همین نام به نویسندگی دیانا وین جونز است که در سال ۲۰۰۴ منتشر شده است.
شروع این انیمه بسیار جذاب و زیبا است، جذابیت این حرکت اولیه به این دلیل است که داستان و فضای آن پیچیدهتر و زیباتر از آن چیزی است که در صحنه ابتدایی شاهد آن هستیم. داستان این انیمه با آرامش زیادی به حرکت خود ادامه میدهد و به قدری با جزئیات ریز و کوچک با ذهن مخاطب بازی میکند که تنها چیزی که مخاطب از شروع این انیمه به خاطر میآورد زیبایی آن است. مهمترین اصل شروع این انیمه معرفی یکی از شخصیتهای اصلی آن است که به مرموزانهترین شکل ممکن پا به درون دنیای زیبای این انیمه میگذارد، همچنین داستان در حالی که از طرفی سعی بر معرفی کردن شخصیتها و داستان خود را دارد با دیالوگهای خود دنیای خود را به مخاطب معرفی میکند، نکته جالب این دیالوگها این است که به خوبی میتوانند جو حاکم بر داستان انیمه را به مخاطب خود القا کنند.
هاول و سوفی دو شخصیت اصلی
سوفی شخصیت اصلی انیمه به بهترین شکل بر روی قالب داستان نقش میبندد و دقیقا شخصیتی است که داستان برای پیشروی به آن احتیاج دارد، پس از مشاهده کامل این انیمه این حس کاملا به مخاطب القا میشود که شاید هر نوع تغییر کوچکی در شخصیت سوفی وجود داشت داستان نمیتوانست به این شکل زیبا روایت شود. سوفی بسیار شخصیت مهربان و عاقلی است و داستان بسیار خوب از دو حالت (پیری و جوانی) این شخصیت بهره برده است، اما بین این دو حالت یک فرق کوچکی وجود دارد و آن این است که سوفی در حالت جوانی دختر بسیار آرامی است اما در حالت پیری بسیار شوخ طبع و پر حرفتر میشود البته این شوخ طبعی در بعضی مواقع به نظر میرسد که تفاوتی را بین شخصیت اصلی سوفی بوجود میآورد. نکته بسیار جالب این است که سوفی خیلی خوب خود را با حالت جدید خود هماهنگ میکند و این تلاش برای هماهنگی، دیالوگها و صحنههای جالبی را بوجود آوردهاند. نکتهی عجیب این شخصیت این است که از نقطهای به بعد کاملا هدف اصلی خود را در داستان فراموش میکند و تمام تمرکز خود را بر روی هدف جدید خود میگذارد که همین موضوع هم در پایان این انیمه کمی باعث سردرگمی مخاطب میشود.
هاول بسیار بسیار شخصیت جالبی دارد، مرموز بودن او و هوش او همگی دست به دست هم دادند تا این شخصیت بسیار جذاب را در این انیمه زیبا بوجود آورند. از ورود بسیار مرموزانه این شخصیت میتوان فهمید که داستان بزرگی روی دوش این شخصیت قرار دارد. صحنههایی که هاول در آن مشغول به جنگیدن نیست و در حالت انسانی خود قرار دارد بیش از اندازه جذاب هستند و کاملا در ذهن مخاطب حک میشوند، البته اگر تعداد این صحنهها بیشتر بود داستان میتوانست جذابیتهای این شخصیت را بیشتر به نمایش در آورد. هاول مرکز اصلی داستان است و داستان حول محور این شخصیت میگردد و از نقطهای به بعد کل توجه انیمه بر روی این شخصیت متمرکز میشود، نکته جالب این شخصیت خونسردی و اعتماد به نفس بسیار بالای او است که زیبایی داستان این انیمه را در سیاهترین لحظات آن حفظ میکند.
فرعیهایی در نقش اصلی
نکته جالب این انیمه این است که هیچ شخصیتی در داستان حضور ندارد که تاثیری در آن نداشته باشد، تمامی شخصیتها در داستان نقش موثری را ایفا میکند، البته دو شخصیت لتی و هانی خواهر و مادر شخصیت سوفی نقش بسیار کمی در داستان دارند و همچنین تاثیر شخصیت هانی در داستان باتوجه به حضور کم او کمی عجیب است. یکی از نکات بسیار جالب این انیمه بزرگترین شخصیت فرعی آن یعنی کالسیفر است، طراحی و مدل صحبت کردن این شخصیت یک چاشنی طنز بسیار جالب دارد که حال و هوای انیمه را در هر صحنهای که در آن حضور دارد تغییر میدهد و یک فضای بسیار جالبی را به داستان وارد میکند، البته شخصیت کالسیفر نقش بسیار مهمی هم در پیشروی داستان دارد و درواقع یکی از ستونهای اصلی داستان این انیمه به شمار میآید. شخصیت مارکل تاثیر چندان خاصی در داستان ندارد ولی حضور بسیار پررنگی را در داستان ایفا میکند، اگر شخصیت مارکل میتوانست با یادگیری اندکی از تواناییهای هاول در جادوگری نقش مهمی را در داستان این انیمه ایفا کند اما, داستان این انیمه به قدری پر مشغله است که جای خالی برای خودنمایی شخصیت مارکل در برنامه آن وجود ندارد. مادام سالیمان پادشاه بسیار مغرور و مرموزی است که در لحظه ورودش به داستان مسیر آن را عوض میکند و ادامه مسیر داستان بازتابی از تصمیمات این شخصیت به حساب میآید، البته حضور این شخصیت در داستان زیاد نیست و تنها تصمیمات او هستند که در داستان دیده میشوند. جادوگر ویست شخصیتی بسیار مغرور و به دنبال قدرت است و این شخصیت مسیر حرکت داستان را مشخص میکند تا داستان به نقطه مرکزی مسیر خود یعنی شخصیت هاول برسد. البته با توجه به پایان انیمه نیت و قصد این شخصیت در داستان اصلا مشخص نیست و همین موضوع هم با توجه به پایان آن کمی آزار دهنده است.
داستان این انیمه از هر لحاظ به بهترین شکل ممکن وظیفه خود را انجام داده است، داستان این انیمه با آرامش به تمامی مراحل حرکت خود میپردازد و آن را به نمایش میگذارد. داستان این انیمه مانند دری است که پس از باز شدن آن دری دیگر پشت آن قرار دارد، داستان این انیمه بسیار پر محتوا است و از تمامی شخصیتها هم به بهترین شکل استفاده کرده است همچنین داستان نکات ریز و درشت بسیار زیبایی را درون داستان خود قرار داده است که هرکدام از این نکات در مناسبترین صحنه به کار گرفته شدهاند، مانند حضور شخصیت مترسکی که در داستان راز بسیار جالبی را با خود به همراه دارد، این انیمه با شجاعت بسیار بالای خود تمامی ایدههایی را که در سر داشته است در داستان گنجانده است و از هر تکه از این ایدهها جذابیت خاصی را شعلهور کرده است. نکته بسیار جالب داستان انیمه این است که سعی نکرده با نشان دادن صحنههای مبارزه و جنگ، زیبایی جهان این انیمه را از بین ببرد که در این کار هم بسیار موفق عمل کرده است. داستان میتوانست توضیح بهتری درمورد شخصیت مادام سالیمان و حرفه او بدهد تا این شخصیت برای مخاطب یک شخصیت گنگ به نظر نرسد البته داستان در استفاده از پتانسیلهای شخصیت مارکل هم کمی کوتاهی کرده است، البته هدف اصلی داستان به تصویر کشیدن صحنههای زیبا با ایدههای زیبای خود و صحنههای احساسی با استفاده از احساسات دو شخصیت اصلی خود بوده است که در این امر هم بسیار موفق عمل کرده است.
پایان این انیمه هم مانند داستان آن پایان بسیار زیبایی بود، پایان این انیمه دارای نکات بسیار جالبی است، یکی از این نکات تصمیم عجیب جادوگر ویست است که تصمیم او کل اهداف و اعمال او را بی فایده کرده است، البته شاید با شرایط بوجود آمده برای این شخصیت مخصوصا در اواخر انیمه تصمیم درستی را گرفته باشد. نکته دیگر پایان صحنههایی است که کمی باعث سردرگمی مخاطب میشوند که البته این سردرگمی با توجه به دیالوگهای انیمه کمتر میشوند. آخرین نکته پایان این انیمه بیش از اندازه احساسی بودن برخی از صحنههای این انیمه است که شاید اگر مقدار آن کمتر بود تاثیر بهتری بر مخاطب میگذاشت. صحنههای زیبا و احساسی و حتی کمدی این انیمه به خوبی با احساسات مخاطب بازی میکنند، داستان و شخصیتها و همچنین طراحی زیبای آن یک انیمه بسیار جذاب را بوجود آوردهاند.