دیجیتال مارکتینگ هم آیا یکی از همان کلمات فانتزی و زیباست که این روزها باید در جلسات و ملاقات با دوستان و همکاران بهکار ببریم تا همه بدانند چقدر بهروز و باهوش هستیم؟ یا قضیه جدی تر از این حرفهاست؟
در این راهنمای جامع دیجیتال مارکتینگ تلاش خواهیم کرد به این سئوال پاسخ دهیم و مفاهیم پایه دیجیتال مارکتینگ را معرفی کنیم.
واژه بازاریابی دیجیتال کمتر از 2 دهه است که بر سر زبانها افتاده است. اما این کلمه بسیار قدیمیتر از این چیزهاست. شاید بتوان گفت قدمتی 100 ساله دارد.
تصویر زیر اولین بازاریاب دیجیتال تاریخ دنیا است.
اسم این مرد گولیلمو مارکونی است. او مخترع رادیو بود. خدایش بیامرزد!
در سال 1896 او اولین انسانی بود که یک سیگنال بیسیم را به صورت عمومی مخابره کرد. و اسم این اختراع را رادیو گذاشت.
کمی بعد از اولین نمایش عمومی او، از این اختراع در انگلستان استفاده شد. کدهای مورس سراسر آبهای آزاد را طی کردند و از این روش در دستگاههای تلگراف هم استفاده شد. حدودا 10 سالی طول کشید تا رادیو به صورت یک رسانه عمومی پذیرفته شود اما بلافاصله بعد از آن تولیدکنندهها به این نتیجه رسیدند که میتوان از این ابزار برای فروش محصولاتشان استفاده کنند.
اولین مخابره زنده رادیو در یک اجرای اپرا در سال 1910 در شهر نیویورک اتفاق افتاد. در این پیام دو هنرمند روی صحنه پیامی درباره نمایش اپرا را به صورت زنده مخابره کردند و حدس میزنید مردم بعد از شنیدن این پیام چه کردند؟
آنها بلیط نمایش را خریدند.
استراتژی دیجیتال مارکتینگ همینجا متولد شد. شاید شما هم تعجب کردید که چرا این مقاله را با گفتن همان کلمات تکراری در اهمیت موبایل و اسمارتفونها و اینترنت و اینستاگرام در باب بازاریابی دیجیتالی شروع نکردم؟ به این دلیل که دیجیتال مارکتینگ میتواند هیچ ربطی به اینترنت نداشته باشد.
دیجیتال مارکتینگ پیام تبلیغاتی است که از طریق کانالهای دیجیتال به دست مخاطب میرسد. این کانالها میتوانند شبکههای اجتماعی، اپلیکیشنهای موبایل، ایمیل، وب اپلیکیشنها، موتورهای جستجو، وبسایتها یا رادیو و تلویزیون یا هر کانال دیجیتال دیگری که به ذهن شما میرسد باشد.
به بیان دیگر دیجیتال مارکتینگ هر نوع از یافتن بازار یا مشتری برای یک خدمت یا محصول است که از طریق دستگاهها یا رسانههای دیجیتال به مخاطب رسانده میشود.
به این علت که در بالا توضیح داده شد. دیجیتال مارکتینگ لزوما فقط بازاریابی محتوایی یا گوگول ادز یا بازاریابی شبکههای اجتماعی نیست. بلکه اینها کانالهای مختلفی از بازاریابی دیجیتالی میباشند. میتوان گفت که این واژه یک مفهوم چتری است. ابزارهایی که برای این هدف طراحی و تولید شدهاند همگی در زیر چتر دیجیتال مارکتینگ قرار میگیرند.
اما جالب تر میشود اگر بگوییم دیجیتال مارکتینگ میتواند هم آنلاین اجرا شود و هم آفلاین. درواقع استراتژی بازاریابیای قوی است که بتواند برای هر دو مورد برنامه داشته باشد.
ما هنوز بیلبوردهای بزرگ و عظیم را در خیابان ها و اتوبانها میبینیم. پس چرا حضور در دنیای دیجیتال اینقدر اهمیت دارد. چرا برای بزرگ شدن مستقیم سراغ بیلبوردهای بزرگ نمیرویم؟
اینطور به این سئوال نگاه کنیم که شرکتهای تکنولوژی بزرگی مثل گوگل و فیسبوک درآمدهای تبلیغاتی بسیار بسیار بیشتری از مجموع درآمدهای شرکتهای بزرگ تبلیغاتی سنتی روی این کره خاکی بدست آوردهاند. دلیل اهمیت دنیای دیجیتال هم دقیقا همین است. توجه بسیار زیادی به آن شده است.
اجازه دهید این مسئله را با نگاهی به تصویر زیر روشن تر کنیم.
همه ما میدانیم که این آینده خودروسازی دنیاست. روزی خودروهای خودران فراگیر میشوند و دیگر نیازی نیست در هنگام رانندگی حتی به خیابان نگاه کنیم چه رسد به بیلبوردهای تبلیغاتی بزرگ در کنار اتوبانها. در چنین آیندهی نه چندان دوری، نقش کانالهای ارتباطی دیجیتال در زندگی بشر چقدر خواهد بود؟ اهمیت این موضوع را وقتی بیشتر درک میکنیم که طبق آمار رسمی 9 درصد از رانندههای دنیا همین الان در هنگام رانندگی با گوشی خود مشغولند. یا تماس میگیرند یا پیام ارسال میکنند و یا در شبکههای اجتماعی حضور دارند و این در حالی است که هنوز خودروهای ما خودران هم نیستند.
اگر حتی دیگر رانندهها هم حاضر به نگاهکردن به تبلیغات بیلبوردها نباشند چطور میتوان به آینده بیلوردها و تبلیغات سنتی دلخوش بود؟
این تازه شروع عصر جدید فناوری و تکنولوژی است. ما در آستانه دورانی از تاریخ بشر هستیم که سرعت زندگی از سرعت ما بیشتر خواهد بود. این را میگویم نه برای ترساندن شما. تنها برای آنکه بگویم فرصت چندانی برای همگام شدن با این دنیای الکترونیکی پرسرعت نمانده. هر روز خبرهایی مبنی بر تعطیلی فلان روزنامه سنتی یا آژانس مسافرتی بزرگی که بیش از 100 سال قدمت داشت میشنویم. این کسبوکارها اتفاقا از غولهای صنعت خود بهشمار میآمدند ولی تکنولوژی را دست کم گرفته بودند و استراتژی ای برای حضور در دنیای دیجیتال نداشتند. و در انتها به ناچار ورشکست شدند.
هنوز برای ما شنیدن این داستانها جالب ولی غیرقابل باور است که، بچههایی زیر 25 سال روی یک کاناپه در خانهشان نشستهاند و مشغول انجام بازی رایانهای هستند و درآمد ماهانه آنها از درآمد سالانه شرکتی با چند ده کارمند که برای آن کار میکنیم بیشتر است. ولی این با استفاده از دیجیتال مارکتینگ امکانپذیر است.
دو ستون اصلی دیجیتال مارکتینگ عبارتند از دیجیتال مارکتینگ آنلاین و دیجیتال مارکتینگ آفلاین. احتمالا برایتان سئوال پیش آمده است مگر دیجیتال مارکتینگ، آفلاین هم میتواند انجام گیرد؟ پاسخ بله است. اگر تعریف دیجیتال مارکتینگ آفلاین را برایتان توضیح دهم فهم آن راحتتر خواهد بود.
گفتیم اگر پیام خود را از طریق رسانههای دیجیتال به مخاطب برسانیم در واقع مشغول دیجیتال مارکتینگ هستیم. این پیام میتواند از طریق یک تبلیغ کلیکی در یک وبسایت که ما آن را اجاره کردهایم به مخاطب برسد یا از طریق تلویزیون. هر دوی این رسانهها دیجیتال هستند. تفاوت این است که اولی به اینترنت وصل است ولی دومی به اینترنت متصل نیست. در نتیجه دو استراتژی متفاوت و دو تحلیل متفاوت برای هر کدام مورد نیاز است.
حال اگر این رسانه دیجیتال را از بازاریابی برداریم وارد همان دنیای کاملا سنتی و آفلاین میشویم. بازاریابی سنتی که پیام را از طریق رسانههایی مثل روزنامه، بروشور، تراکت یا بیلبوردها به مخاطب انتقال میدهد.
حال که دریافتیم آفلاین بودن به معنی عدم اتصال رسانه دیجیتال به اینترنت است، دیجیتال مارکتینگ آفلاین را میتوان چهار گروه اصلی بخشبندی کرد که عبارتند از:
این نوع بازاریابی کاملا آفلاین است یعنی با اینترنت سروکار ندارد ولی بهوسیله دستگاههای الکترونیکی انجام میپذیرد. بطور مثال وقتی وارد یک رستوران فستفود میشویم و لیست پیتزاهای رستوران را از منوی الکترونیکی پیشخوان میبینیم. آنها را مقایسه میکنیم. قیمتها را کنترل میکنیم. درانتها یکی را انتخاب میکنیم و شماره سفارش دریافت میکنیم. شاید بتوان گفت در مقایسه با سفارش حضوری و صحبت کردن با فرد سفارش گیرنده یک تجربه بهبود یافتهتری را دریافت کردهایم. چرا که فرصت کافی برای مقایسه داشتیم. عجلهای در انتخاب نداشتیم. با نگاههای عجیب فرد پشت پیشخوان مبنی بر اینکه چقدر سئوال میکنی سفارشت را بده و برو، روبرو نبودیم.
این نوع از بازاریابی بهبود یافته آنقدر در زندگی روزمره ما رسوخ کرده که گاهی دیگر به آن فکر هم نمیکنیم و برای ما آنقدر عادی به نظر میرسد که آن را بخشی از روند کار میدانیم.
دقت داشته باشید که این مورد را با سفارش آنلاین اشتباه نگیریم. مقصود از پیشخوان الکترونیکی در این مثال نحوه اطلاعرسانی آن رستوران در مورد کالا و خدماتی است که ارائه میکند. مثلا در مدل سنتی میتوانست به جای منوی الکترونیکی یک منوی کاغذی به مشتری ارائه کند.
به نظر شما چه شکلهای دیگری از تبلیغات آفلاین بهبودیافته وجود دارد؟ خوب فکر کنید چه مثالهایی به ذهنتان میرسد؟
یک مثال خوب دیگر فروشگاههای عرضه موبایل و تبلت است. چند سالی است که روش جدیدی برای معرفی کالا در فروشگاههای بزرگ موبایل در شهرها بوجود آمده. به خریدار اجازه داده میشود که محصول موردنظر خود را در دست گرفته و با آن کار کند. حس خریدار بعد از بهکارگیری محصول یک تجربهی منحصر به فرد و غیرقابل مقایسه با دیدن پوستر یا آگهی در تلویزیون است. از این طریق تجربه خریدار و نحوه اطلاعرسانی در مورد کالا بهبود یافته است. خریدار ارزیابی کاملتری از کالای مورد نیاز خود انجام داده. درنتیجه خرید موفقتری انجلم خواهد داد.
اما اجازه دهید یک سئوال دیگر مطرح کنیم. به نظر شما تفاوت بین یک بیلبورد غولپیکر در اتوبان تهران-قم با یک تلویزیون شهری در یکی از شلوغترین چهارراههای تهران در چیست؟ نوع کالایی که تبلیغ میکنند یا اندازه بیلبوردها یا…
پاسخ 3 حرف دارد، LED (ال ای دی). اما چرا؟ زیرا در اتوبان تهران-قم کسی در رقابت شدید برای جلب نظر مخاطب نیست. اگر یک بیلبورد را رقیب شما تصاحب کرده چند کیلومتر جلوتر بعدی را شما میتوانید اجاره کنید. البته اگر نخواهید که با گاج رقابت کنید! اما در یک چهارراه شلوغ در مرکز تهران توجه مردم به پیام شما احتمالا ارزش بسیار بیشتری پیدا میکند. هر روز چند صدهزار نفر از آن چهارراه عبور میکنند. یک تبلیغ درست و بجا میتواند توجه زیادی را به پیام موردنظر جلب کند. پس اجاره این نوع از تبلیغات هم قطعا رقمهای نجومی خواهد داشت.
این دسته بندی همانطور که اشاره شد قدیمیترین نوع دیجیتال مارکتینگ از نوع آفلاین است. بیش از صد سال از اولین پخش زنده رادیویی در یک نمایش اپرا میگذرد. رادیو هنوز زنده است. حتی در فرآیند گذر به ارتباطات اینترنتی، میتوان گفت رادیو کمتر از تلویزیون ضربه دید. هنوز هم میتوان افرادی را که حرفهای رادیو گوش میدهند در جامعه دید. رانندهها شاید حرفهای ترین شنوندگان رادیو باشند. اگرچه سهم رادیو از تبلیغات کمتر و کوچکتر شده ولی رادیو هنوز نمرده است.
در سالهای اخیر با گسترش اینترنت، ظهور سبک جدید رادیوهای اینترنتی طیف وسیعی از مخاطبان را به سمت خود جذب کرده. این رادیوها را بیشتر با نام پادکست میشناسیم. بازار بسیار جذاب و وسوسه کنندهای پیش روی پادکستها یا همان رادیوهای اینترنتی است. این روند در سالهای آینده گستردهتر نیز خواهد شد. چرا که پادکستها بر خلاف رادیوها جامعه مخاطب هدفمندتری دارند و معمولا برای عموم مردم تولید نمیشوند.
شاید بهتر باشد دفعه بعدی که تبلیغ نوشیدنیهای عالیس را در رادیو گوش دادید. که نمیداند هلوش بده یا لیموش و واقعا روی اعصاب است! از آقای مارکونی بابت اختراع شگفتانگیزش تشکر کنید.
البته که نمیتوانیم این پدیده دوستداشتنی در تبلیغات را فراموش کنیم. تبلیغات تلویزیونی بیش از نیم قرن است که مهمان خانههای ماست. (زمانی سیاهوسفید و اکنون عریض و رنگی). احتمالا هرگز هم از بین نمیرود. همچنین این سبک از بازاریابی بیشترین سهم را در حیفومیل کردن و از بین بردن بودجه بازاریابی در بین همه انواع آن دارد.
اما چرا میتوان بودجه تبلیغات را به راحتی در تلویزیون از بین برد و اثر مثبتی ندید؟ جواب ساده است.
تلویزیون هدفمند نیست.
تبلیغات تلویزیونی بدون هدف هستند. مخاطب آنها عام است. دنیای تبلیغاتی را در نظر بگیرید که در آن موتورهای جستجو با استفاده از هوش مصنوعی و سابقه جستجوهای شما، حتی رنگ یا طعم مورد علاقه شخص شما را هم میدانند. براساس همین علایق به شما تیشرت یا آبمیوه پیشنهاد میدهند. در چنین رقابت شدیدی به نظر شما تلویزیونها که خبر، برنامه کودک، برنامه آشپزی و سریال را پشت سر هم برای همه مخاطبین با هر سنی و تحصیلات و جنسیتی پخش میکنند، چه جایگاهی خواهند داشت؟
با همه این توصیفات، آیا میتوان گفت تبلیغات تلویزیونی مردهاند؟
هنوز نه! بعضی زمانهای خاص در تلویزیون وجو دارند که هنوز ارزش تلف کردن پول را دارند. البته مطمئن باشید آنقدر گران هستند که از توان شرکتهای کوچک خارج است. میپرسید چه زمانی؟
مثلا پخش مستقیم بازی پرسپولیس و استقلال. یا بازیهای حساس تیم ملی در جام جهانی. یا شوهایی که اعتبار زیادی در بین مردم پیدا میکنند مثل فینال برنامه عصر جدید. حتی در این زمانها هم تبلیغات غیرهدفمند است ولی استراتژی حضور در این زمانها استراتژی دیدهشدن حداکثری است. و تبلیغات نمایش داده شده باید متفاوت و تاثیرگذار باشد. مثل بلایی که عالیس با نوشیدنیهایش بر سر بشریت آورد. تبلیغات متفاوت، بهیادماندنی و تاثیرگذار با تکرار بالا و پخش در زمانهای با بیننده زیاد. در زمان کوتاهی با این تبلیغات شوخی شد و در شبکههای اجتماعی بازنشر شد. طولی نکشید که در ذهنها باقی ماند به این حالت وایرال گفته میشود.
تلویزیون به شکلی که ما آن را میشناسیم در حال مرگ است. پس اگر برنامهای برای بازاریابی دیجیتال آفلاین دارید بهتر است سرمایه، انرژی و زمان خود را بر روی کانالهای مارکتینگ آینده قرار دهید.
و در انتها، بزرگترین و سریعترین رشد در بین تمام مدلهای دیجیتال مارکتینگ آفلاین به بازاریابی تلفنی میرسد. دورهای طلائی در دهه اخیر که شاهد رشد بیحد و حساب پیامکهای متنی بودیم. که بیشتر از انتقال پیام، مسئولیت مزاحمت را بدوش میکشیدند و هنوز هم ادامه دارند.
شاید بتوان گفت بازاریابی تلفنی آفلاین در دوره کوتاهمدت عمر خود به آنچه واقعا شایسته آن بود نرسید. چرا که گوشیهای هوشمند در زمان کوتاهی به معنای واقعی آن را کشتند و این اتفاق هنوز هم در حال وقوع است.
درحال حاضر بیش از 80 درصد کاربران اینترنت صاحب یک اسمارتفون یا گوشی هوشمند هستند. در سال 2014 اتفاق مهمی در دنیای تکنولوژی افتاد. از این سال به بعد دسترسی مردم به اینترنت از طریق گوشیهای هوشمند بیشتر از کامپیوترهای رومیزی و لپتاپها شد. در سال 2016 برای اولین بار مقدار پولی که برای تبلیغ در گوشیهای هوشمند صرف شد از پولی که برای تبلیغ در کامپیوترهای رومیزی صرف شد پیشی گرفت.
پیشبینیها نشان میدهد در سال 2020 این مقدار پول حتی از تبلیغات در تلویزیون هم پیشی خواهد گرفت. این بیشتر شبیهه انفجار است تا رشد. نظر شما چیست؟
اما قبل از اینکه به تبلیغات در گوشیهای هوشمند بپردازیم بیایید کمی عقبتر برویم و در مورد بازاریابی تلفنی آفلاین صحبت کنیم. 2 کاربرد اساسی تلفن فارغ از اینکه هوشمند باشند یا نه. به اینترنت متصل باشند یا نه، برقراری تماس و ارسال پیامک است. این کاربریها اغلب دستکم گرفته میشوند.
فروش خدمت یا محصول از طریق برقراری تماس تلفنی در کشور ما ایران، کمتر مورد استقبال قرار گرفت. هم از سمت عرضهکنندگان و هم از سمت تقاضا یعنی مردم. این را شاید بتوان بخاطر عوامل فرهنگی مردم کشور دانست. ما معمولا از اعتماد به افرادی که برای اولین بار با آنها صحبت میکنیم، بخصوص که اگر این ارتباط تلفنی باشد خودداری میکنیم. البته سوءاستفادهها و کلاهبرداریهای زیادی که از این طریق انجام شد نیز خود عامل بسیار مهمی در این امر میباشد.
اما در مقیاس جهانی اینچنین نمیباشد. این سبک از بازاریابی را اصطلاحا Cold Calling مینامند. به تعبیری کلد کالینگ به عملی گفته میشود که در آن بازاریاب بدون آشنایی قبلی با مخاطب با او تماس تلفنی گرفته و تلاش میکند خدمت یا محصولی را به او بفروشد.
بطور میانگین این سبک از بازاریابی در سطح بینالمللی به 3 فروش در روز میانجامد. (تقریبا 52 تماس در روز برقرار میشود و بطور متوسط در هر 17 تماس میتوانند یک خریدار پیدا کنند). این فرآیند قطعا با مقیاسپذیریای که در شبکههای اجتماعی یا ایمیل مارکتینگ وجود دارد، قابل مقایسه نیست. اما همچنان یک رویکرد صحیح است که به فروش منجر میشود. و اصول اولیه بازاریابی در آن حاکم است. ارسال پیام و فروش.
این راهبرد هرچند مقیاسپذیر (Scalable) نیست ولی جواب میدهد و در برقراری ارتباط با مشتری نهایی در مدل B2C و مشتری سازمانی در مدل B2B موثر است. چرا که شناخت مشتری یکی از اصول زیربنایی بازاریابی است و برای رسیدن به این شناخت برقراری ارتباط مهمترین عامل است.
چیزی که شاید بهتر کار کند ارسال پیامک یا همان اس ام اس (SMS) است. پیام متنی (text message) نیز مانند تماس تلفنی در هر گوشیای فارغ از آنکه هوشمند باشد یا نه قابل ارسال و دریافت است.
به فاصله کوتاهی بعد از تکنولوژی SMS شاهد ظهور تکنولوژی MMS یا پیام چندرسانهای بودیم که در کشور ما به کل از سیاست کاری مخابرات حذف شد. هیچوقت نتوانستیم از این تکنولوژی نه برای مصارف شخصی و نه تجاری استفاده کنیم. اما این تکنولوژی هم با ظهور پیامرسانها و همهگیر شدن گوشیهای هوشمند تقریبا از میان رفت و جایگزین شد. اما نکته جالب اینجاست که پیامکها هنوز هم کارایی خود را حفظ کردهاند. با قطعیت زیادی میتوان گفت پیامهای متنی چه آفلاین باشند یا آنلاین، خوانده میشوند. پیامکها همچنان با اختلاف روش مناسبی برای رساندن پیام به مخاطب هدف و ایجاد ارزش برای او در 160 حرف یا کمتر هستند.
آژانسهای تبلیغاتی آنلاین و آفلاین زیادی وجود دارند که میتوانند لیستی جذاب از شمارههای مردم با هدفگذاریها و دستهبندیهای متفاوت، در اختیار شما قرار دهند. براساس علایق و تخصص آنها یا منطقه جغرافیایی محل سکونت و کار یا هر دستهبندی دیگر. این دقیق همان کاری است که همه انجام میدهند و موجبات آزار و مزاحمت مردم را فراهم میکنند. لطفا شما این کار را نکنید!
جدا از این مردمآزاری که نام آن را تبلیغات گذاشتهاند پیامکها میتوانند اتفاقا بسیار کاربردی و هدفمند نیز باشند.
برای مثال خدمات مبتنی بر پیامک نهتنها موجب اذیت و آزار کسی نیست بلکه بسیار مشکلگشا و کاربرپسند است. پیامکهایی که به عنوان یادآوری یک فرآیند یا اطلاعرسانی یک خدمت استفاده میشوند از این نمونهاند. نمونه آن را میتوان در خدمات پیامکی که این روزها تقریبا تمام بانکهای کشور به مردم ارائه میکنند، مشاهده کرد. اطلاعرسانیای که از طریق پیامک در هنگام برداشت، انتقال یا واریز به حساب برای شما ارسال میگردد.
شاید بگویید این که بازاریابی نیست! کاملا درست است ولی همین خدمت کوچک به علت آسان کردن یک فرآیند پیچیده برای مشتری ارزشآفرینی کرده است. فرآیندی که در طی آن مشتری برای کسب اطلاع از وضعیت واریز یا برداشت یا مانده حساب خود مجبور بود با پای پیاده یا سواره به نزدیکترین دستگاه خودپرداز رفته و کسب اطلاع کند. در نتیجه وفاداری مشتری را به برند شما را افزایش میدهد و او را ماندگار میکند.
در مثالی دیگر میتوان به پیامکی که اپراتور همراه اول برای کابران خود جهت تسویه حساب بدهی ارسال میکند اشاره کرد. این پیامک بسیار هوشمندانه طراحی شده است. چراکه از کاربر خود تقاضا میکند بدهی پیشین خود را تا یک تاریخ مشخص وصول نماید. در صورت پرداخت در این تاریخ میتواند از ارزش مضاعفی که همراه اول برای او در نظرگرفته بهرهمند شود. نام آن را هدیه شتاب در پرداخت گذاشته است. این یک معامله برد-برد و ارزشآفرین است. همراه اول طلب خود را در کمترین زمان ممکن وصل میکند و این برایش ارزشمند است. مشتری علاوه بر اینکه بدهی خود را که باید میپرداخت تسویه میکند از یک امتیاز دیگر مثلا تخفیف در بسته اینترنت نیز برخوردار میشود و این نیز برای او ارزشمند است.
در نتیجه بازاریابی تلفنی آفلاین از طریق ارسال پیامک، فقط ارسال پیامکهای آزاردهنده و اعصاب خوردکن جمعی به دیگران مثل همه کسانی این کار را میکنند، نیست! اسپم نکنید، کمی هوشمندانهتر به ظرفیت پیامک و این سبک از بازاریابی نگاه کنیم. طبق آمار 98 درصد از پیامکهای ارسال شده توسط افراد باز میشوند. 90 درصد از این پیامکهای بازشده در 3 دقیقه اول دریافت، باز میشوند. با وجود این پتانسیل بزرگ به این فکر کنیم پیامکها میتوانند چه ارزشی را همزمان برای کسبوکار ما و مشتری بیافرینند؟ لطفا در قسمت نظرات همین پست در مورد آن بنویسید و نظر خود را با بقیه به اشتراک بگذارید.
دیجیتال مارکتینگ آنلاین طبق تعریف، سبکی از بازاریابی معرفی شد که رسانه انتقالدهنده پیام یک رسانه دیجیتال و در عین حال متصل به اینترنت است. طبق این تعریف رسانههای بسیار زیادی را میتوان نام برد که شامل این دستهبندی میشوند. مانند وبسایتها، شبکههای اجتماعی، ایمیلها و غیره. از آنجا که این بخش مهمترین قسمت مبحث دیجیتال مارکتینگ است، و قسمت مجزایی برای آن در رشدلند در نظر گرفته شدهاست. صرفا به معرفی مختصری از آن میپردازیم و مباحث تکمیلی را در صفحه کانالهای دیجیتال مارکتینگ ارائه میکنیم.
دیجیتال مارکتینگ را میتوان در 7 فصل زیر تقسیمبندی کرد:
مطالب گفته شده را میتوان حدود کلی دیجیتال مارکتینگ در نظر گرفت. چنانچه گفتهشد اینترنت تنها ابزار دیجیتال مارکتینگ نیست. اگرچه نمیتوان اهمیت و ارزش اینترنت را در بازاریابی نادیده گرفت و در انتها همه بازاریابها برای رسیدن به موفقیت باید با اصول بازاریابی آنلاین یا همان بازاریابی اینترنت آشنا باشند.
اما همیشه به یاد داشته باشیم که بکارگیری تکنیکهای بازاریابی آفلاین میتواند به ما کمک کند که همه تخممرغهای خود را در یک سبد نگذاریم. ایجاد سرنخهایی که منجر به فروش میشود، میتواند از روشهای دیگری غیر از حضور در شبکههای اجتماعی، لایک خوردن در اینستاگرام یا تولید محتوا بهدست آید.
امیدواریم این مقاله توانسه باشد برخی از سئوالهای شما در حوزه دیجیتال مارکتینگ را پاسخ داده باشد؟ برای مطالع بیشتر درباره دیجیتال مارکتینگ و کانالهای رشد میتوانید سری به سایت رشدلند بزنید و از محتوای بیشتری در آنجا استفاده کنید. شما از چه تکنیکهایی برای حضور در بازاریابی دیجیتال استفاده میکنید؟
بهنظر شما اشاره به کدام ویژگی بازاریابی دیجیتال در این مقاله فراموش شده است؟ لطفا، حتما نظرات خود را در قسمت کامنتهای همین مقاله با ما و سایر دوستان در میان بگذارید.