مرحوم اقای محتشمی همسایه ما بود؛ میگفت من بهعنوان وزیر کشور مورد احترام خاص مهندس میرحسین موسوی بودم، هم بهدلیل سیادت، هم جانبازی و هم همفکر بودن, یک روز صبح که آمدم دفتر, مسئول دفتر گفت مهندس موسوی گفته شما فورا بروید دفتر ایشان! من رفتم... دیدم یک قواره پارچه کتوشلواری آنجاست! مهندس موسوی با عصبانیت گفت این پارچه را فلانی استاندار تو برای من آورده! گفتم آقای مهندس! فلانی دوست دوران قبل از انقلاب شماست؛ رفته برای خودش پارچه خریده، خوشش آمده، یک قواره هم برای شما خریده. مهندس گفت بیجا کرده! اگر من از استاندارم یک قواره پارچه بگیرم معلوم نیست چه بلایی سر مردم خواهد آمد! فورا این پارچه را به ایشان بده و او را توبیخ کن!
علیزاده طباطبایی