موج جنگ که برخاست، ما هم خروشیدیم، اما ما همقد و همهیکل جنگ نبودیم، شناسنامهها را دستکاری کردیم تا بتوانیم حضورمان را در جنگ نابرابر توجیه کنیم! اما جنگ، واقعیتر و خشنتر از آن بود که در برابر این نسبتها آرام و رام شود! محاسبه چندانی نیاز نبود تا بفهمیم قد و قامت جنگ چند برابر ماست! همین حالا هم با گذشت ۳۶ سال از پایان جنگ، با مرور حتی عکسهای یادگاری به جا مانده از آن دوران میتوان پی برد که بین ما و جنگ چه نسبتی برقرار بود!
▫️لباس رزم به تن برخی از ما گریه میکرد! جور بزرگی سایز شلوارها را کمربندها و فانسقهها میکشیدند، اما برای پوتینهای بزرگتر از پاهایمان و کلاههای آهنی که برای سرمان گشاد بود، راه چارهای نبود! با این همه پاهای کوچک ما در پوتین بزرگ جنگ نلغزید! و سلاحهای بلندتر از قدمان را که برای دفاع از وطن به دست گرفته بودیم زمین نگذاشتیم و زخم جنگ را به جان خریدیم تا دشمن را در دستیابی به اهداف شوم خود ناکام کنیم…
▫️اما امروز، از جولان کسانی که بعد از فرو نشستن غبار جنگ، میداندار و مدعی شدهاند و پرچم افتخار آنانی که با غول جنگ درافتادند را بربام کاخهایشان به ریا به اهتزاز درآورده و پیشانیبندهای خاکنشینان سنگر را به سرقت بردهاند، زخمی دردناکتر از زخم جنگ برجانمان داریم، زخمی که نمیتوانیم درد آنرا فریاد کنیم…
« اسماعیل علوی »