احتمالاً برای شما هم پیش آمده است که حیرتزده ایستادهاید، از دست دادن یک مهم را تماشا کردهاید.
باورتان نشده است که این اتفاق برای شما رخ داده است. از ته دل خواستهاید فقط و فقط به چند دقیقه قبل برگردید و چیزی را در گذشته عوض کنید که اینگونه حیرت نکنید.
شاید در این ایام بلا که کرونا همه ما را سوپرایز کرده است. بارها به این نقطه رسیده باشید؛ ای کاش دست نداده بودم، ای کاش بیشتر مراقب میبودم، ای کاش میتوانستم برای او -فردی- کاری کنم و ...
تمام این ایکاشها از یک موقعیتی صحبت میکنند که از دست ما رفته است.
مادر یا پدرمان را از دست میدهیم و میگویم، ای کاش با او مهربانتر میبودم یا با همسرمان دعوا میکنیم و بعد پشیمانیم که ای کاش فلان حرف را نزده بودم.
شاید سوال درستتر این باشد که از خودمان بپرسیم؛ برای فرصتهای از دست رفته چه کاری از من ساخته است؟
شاید فرصت از دست رفته را هیچوقت نتوانیم بدست آوریم امّا از کنار فرصتها و داشتههایمان به راحتی نباید عبور کنیم.
مثلاً: داشتنِ مادر یک نعمت است و داشته! به راحتی از کنار آن عبور نکنیم که فرصت بودنش از دست میرود.
البته مثالهای این مبحث ممکن است برای همه صادق نباشد، بنابراین دنبال مصداق زندگی خودت بگرد.
مثلاً: فرصت داشتن گیتار ممکن است برای یک فردی با ارزشتر از مادر باشد.
سهتا نکته اینجا مطرح است که حتما بایستی به آنها اشاره کنم:
دو نکته اول احتمالاً برای شماهم آشنا باشند؛ امّا نکته سوم به یک مرز باریک و مهم اشاره میکند که آگر آن را یاد بگیریم، اتفاقهای قشنگی رقم خواهند خورد.
در نظر بگیرید، پای شما قطع شده است؛ در حال حاضر یک پا دارید و خبری از نسخه مصنوعی و پیوند و ... هم نیست. بنابراین از فرط ناراحتی که دارید؛ به یک آدمی میچسبید که بپذیرد بجای شماهم راه برود. در واقع شما ضعف خود را با او پنهان کردهاید، قطعاً روزی آن دوست شما خسته خواهد شد و شما به خود میآید، همچنان پا ندارید و حتی ضعیفتر شدهاید. بنابراین فرصت از دست رفته، رشد نکردن شما بوده است نه رفتن آن دوستِ خسته!
بنابراین مراقب باشیم فرصتها پشت نقطه ضعفهایمان پنهان نکنیم.
آنچه بایستی اینجا به آن اشاره کنم:
برای از دست ندادن فرصتها لازم است در لحظه اکنون زندگی کنیم و عمیقاً نظارهگر داشتههایمان و ارزش بودنشان باشیم.
در اینباره در متنهای بعد بیشتر خواهم گفت.
حال دلتان خوش?