چند وقت پیش یکی از فالوورهام پیام داد که حال رابطهام خوب نیست و طرفم بهم خیانت کرده و ...!
خب قطعاً همه میدانیم که پیام چون ابهام زیادی دارد؛ از ارزش کلمات و گفتوگو کم میکند. بنابراین چون وظیفه دونستم که تو این حال رهاش نکنم ؛ کمی باهاش حرف زدم! از طرفی فعلاً چون تخصصی در این زمینه ندارم سریعاً به مراکز خوبی که قبولشون دارم؛ ارجاء میدم.
بین حرفاش متوجه شدم که چه حجم سنگینی میتوانیم خطا برداشت کنیم!
مثلاً:
سوال اینجاست که چقدر نقش خودمان را در این رابطه میبینیم؟!
فشارهای زیاد، کنترلگری، خفقان و بنبست و ... افراد را به سمت جنگیدن و رها کردن میبرد.
قطعاً وقتی سالها به دوستپسر یا دخترمون بگیم خیانت نکن؛ ممکنه خسته بشه! قصد این نیست که بگم حق خیانت دارد نه؛ امّا در اقدام سازنده او را هم زیر سوال نمیبریم!
بنابراین کسی که خیانت میکند مانند کسی که دزدی میکند یک دردی دارد؛ شاید درد تنهایی، خستگی و ...!
اینکه ما بخواهیم؛ همسرمان تغییر کند و ما هیچ تغییری نکنیم؛ قطعاً انصاف نیست
همه ما تجربه پرخاشگری داشتیم! اینکه از جایی عصبی بشیم و داد بزنیم یا توهین کنیم و قهر کنیم و ...
خیانت میتواند حاصل چنین هیجانی باشد. چون آسیب به دیگریست؛ مانند وقتیکه سیلی به صورت کسی بزنیم!
بنابراین وقتی درد فردی که مورد آسیب بوده را میبینیم که قطعاً درد سنگینی است. درد فردی که آسیب زده هم سنگین است؛ حتی ممکن است در عذاب دوچندانی باشد که چرا اینکار کردم و امثالهم!
در مواجه با خیانت شاید بهتر باشد چند قدم سازنده برداریم:
لزوم مراجعه به زوجدرمانی را اشاره کردم به این دلیل که هیچ چیز شاید نتواند جایگزین یک مشاورهِ خوب باشد.
او دردهای طرفین را میبینید؛ روشنایی در عمق تاریکی میشود و یاد میدهد چگونه گام برداریم. وقتی که راه رفتن را یادگرفتیم؛ خودمان را رفتن در مسیر را ادامه میدهیم.
ممکن است طی این مسیر به بخشیدن و بازگشتن به رابطه فکر کنیم یا عمیقاً به جدایی و رابطهای بهتر فکر کنیم.
آنچه مهم است فراموش نکنیم:
۱. آسیب نرساندن به خود یا دیگری
۲. دیدن حسهای مختلفمان
۳. روزانه مراقبه انجام دادن
۴. کمک گرفتن جهت سلامت روان
امیدوارم که حال دلتون خوب باشه??