مامان شاید هیچوقت نتونم این ها رو بهت اعتراف کنم
و تو هیچوقت چشمت به این پیام نخوره
دلم برات تنگ شده عاشقتم
اگر روزی نباشم بدون که از هیچ لحظه ی زندگیم پشیمون نبودم
نه موقعی که تا حد مرگ ترسیدم نه موقعی که به خودکشی فکر کردم
نه زمانی که از آدمها متنفر بودم نه زمانی که نمی دونستم چطور باید کنارشون بمونم
تمام زندگیم عالی بود با افسردگی با قلم های رنگی رنگی با درس خوندن با سرزنش ها و نصیحت هایی که تو سرم باهاشون کلنجار می رفتم
من خیلی ضعیف بودم و اینو زمانی می فهمیدم که معده ام منفجر میشد و تا دو روز روی تشک بودم
خوبه که زندگی بی رحمه آخه شاگرد های خوبی هم داره
خواستم بگم فراموشت نمیکنم همچنان خیلی عاشقتم
تو هستی که منم دارم ادامه میدم ..