به نام خدایی که خالق عشق و زیبایی است ... خدای مهربانیها ، خدای عاطفههای ، خدایی که عدالت را دوست دارد .
در این یاداشت میخواهم به یکی از آثارات کمتر شناخته شده تورم یعنی اخلاق بپردازم ، شاید این نوشته مقدمهای شد بر یک مفهوم بسیار کلانتر یعنی اقتصاد و اخلاق ...
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید که علم اقتصاد در گذشته ذیل علم اخلاق تعریف میشد و در آن خیلی اثری از ریاضیات و نمودارها و فرمولهای دهشتناک نبود ... این گذشته که میگویم خیلی هم نگذشتهها چیزی در حدود ...... تقریباً قبل از نوشتن کتاب ثروت ملل آدام اسمیت در سال ....
برای مثال دیوید هیوم یکی از فیلسوفان شناخته شده ( شاید برخیها ایشان را بشناسند آقای هیوم جزو فیلسوفان خداناباوری بود که اصل علیت را قبول نداشت ... آیتالله طباطبایی نقدهایی قابل توجهی بر آرای ایشان وارد کرده است . )
سعی میکنم منابع مورد استفادهام را در این یادداشت را حتماً معرفی کنم تا خوانند محترم بتواند در صورت علاقه بیشتر به آنها مراجعه کند .
قبل از اینکه به رابطه بین تورم و اخلاق بپردازیم نیازمند این هستیم به معنا و مفهوم تورم به صورت دقیق و دانشگاهی ( اصرار خاصی بر حفظ واژگان فارسی دارم و به همین دلیل از عبارت آکادمیک استفاده نمیکنم :) ) آشنا باشیم برای این مفهوم به سراغ یکی از کتابهای تراز اول رشته اقتصاد رفتیم تا معنای دقیق تورم را بر اساس آن تعریف کنیم .
تورم به نرخ افزایش یک شاخص قیمت اطلاق میشود . ( تورم در حقیقت به معنای افزایش مستمر قیمتها در طول یک زمان مشخص است . ) منبع کتاب کلیات اقتصاد دارون عجم اوغلو و جمعی دیگر
اگر بخواهم به یکی از دلایل اصلی وقوع تورم به طور خیلی خلاصه اشاره کنم باید به ناترازی منفی بودجه کشور ( مخارج دولت بیش از آن درآمدهای آن است ) اشاره کنم ... به عبارت دیگر زمانی که دولت بیش از آنچه دارد خرج میکند تورم در کشور شکل میگیرد تورم در حقیقت نوعی مالیات پنهان است که در منابع اقتصادی از آن به سینیورژ تعبیر میشود ، شاید یکی از بدترین شکلهای مالیات همین مالیات پنهان دولت از طریق تورم باشد .
عمیقاً به این عبارت ایمان دارم که زیستن اخلاقی بدون اقتصاد اخلاقی ممکن نیست و برای یک اقتصاد اخلاقی هیچ چیزی بدتر از ر با و تورم نیست .
شاید اولین اثر منفی که تورم در اقتصاد ایجاد میکند از بین رفتن فرهنگ پسانداز است ... تورم قاتل پسانداز مردم است ، فرض کنید پدران ما عادت داشتهاند با پسانداز کردن پیشرفت کنند مثلاً بعد از چند سال صاحب خانه شوند یا صاحب زمین و باغ بیراه نیست اگر بگوییم نسل ما ( متولدین دهه هشتاد ) بر روی پساندازهای پدران و پدربزرگهای خود رشد کردهایم اما هنگامی که تورم تبدیل به پدیده روز اقتصاد ما شود شاید اولین اتفاقی که رخ میدهد به از بین رفتن مفهوم پسانداز است .
با از بین رفتن مفهوم پسانداز در فرهنگ اقتصادی یک ملت کمکم اثراتش در زیست اجتماعی آن ملت نیز بروز میکند و فضائلی مثل صبر یا قناعت کمکم در میان مردم کمرنگ میشود . برای مثال فرض کنید یک جوان در دهه شصت به خواستگاری یک دختر خانم میرود در آن زمان خیلی راحت و بعد از اینکه متوجه شدند پسر جنم کار دارد با کمک خانوادهها کمکم زندگی خودشان را شروع میکنند چرا ؟ چون اطمینان دارند این جوان با پسانداز کردن بتواند مثلاً پنج سال دیگر یک خانه نقلی بخرد . اما امروز دیگر این تفکر در میان مردم کمکم دارد جا میافتد که «هر که هر چه دارد دارد اگر نداشت دیگر نمیتواند داشته باشد» طبعاً با این تفکر دیگر کسی به صرف اهل تلاش بودن یک جوان حاضر نیست دخترش را به عقد او دربیاورد .
در چنین جامعهای ثروت به نحو عجیبی اهمیت پیدا میکند زیرا بدست آوردن آن تقریباً غیرممکن میشود ( حدأقل در ذهن بخش قابل ملاحظهای از مردم اینچنین است ) به همین دلیل همه مردم دوست دارند به هر شکلی که ممکن است به آن دست پیدا کنند مخصوصاً از طریق ازدواج ... کمکم در چنین جامعهای ازدواج به یک تجارت ترسناک تبدیل میشود تجارت زیبایی در مقابل ثروت همه دوست دارند با فردی که ثروت بیشتری دارند ازدواج کنند دیگر ساختن یک زندگی به یک افسانه تبدیل میشود .
گویی جوانان به بیماری مبتلا میشوند که تمام زندگی را در دو چیز میبینند : یکی کیف پول و دیگری رختخواب ( کنایه از مسائل جنسی )
در چنین جامعهای ما با پدیدهای روبهرو میشویم که شاید بتوان آن را زن کالایی نامید . شکل معاصر خشونت علیه زنان و بسیار فریبکارانه تر از شکلهای گذشته آن ، در حقیقت زن تبدیل به وسیلهای برای کسب ثروت و همین طور پاداشی برای ثروتمندان میشود . (یک شوخی یک مقدار بیادبانه که میان پسرها معمول است ... که میگویند به نظرت با 206 میشه دختر داف تری تور کرد یا با پرشیا ) درباره این مورد شاید بحثهای زیادی بتوان کرد که فکر نمیکنم در قالب این یادداشت بگنجد ... امّا به شرط حیاط اگر خدا به ذهنم برکت داد شاید نوشتم .
یکی از آفتهای بزرگ تورم در جامعه از بین رفتن رابطه بین تلاش و کوشش و موفقیت در زندگی است . به طوری که دیگر برای افراد پرتلاش بودن الزاماً به معنای موفقیت بیشتر در زندگی نیست .
در چنین جامعهای همه به دنبال یک شبه ثروتمند شدن هستند مخصوصاً جوانترها و متأسفانه گاهی در دام افراد سودجو یا کلاهبردار نیز میافتند برای مثال به رشد شرکتهای هرمی در چندین ساله اخیر توجه کنید هر از چندگاهی پروندههایی با شاکیان چند ده هزار نفری در اقتصاد شکل میگیرند .
شکاف طبقاتی و اجتماعی یکی از تلخ ترین آفتهای تورم است ...
لطفاً خوب به این نکته دقت کنید : تورم به نفع بدهکاران و به ضرر طلبکاران است ... حال سوال مهمی که در اینجا پیش میآید این است که معمولاً چه کسانی میتوانند در یک اقتصاد بدهی بیشتری داشته باشند ؟ بگذارید برای اینکه ساده تر متوجه این نکته شوید کمی شما را راهنمایی کنم ... جای کلمه بدهکار این عبارت را بنویسید چه کسانی میتوانند بیشترین وام را از بانک ها بگیرند ؟ قطعاً کارگران و کارمندان میان رده توانایی زیادی در گرفتن وامهای کلان از نظام بانکی ندارند اما کارخانهدارها یا مدیران ارشد دولتی از جمله افرادی هستند که میتوانند وامهای کلانی از نظام بانکی کشور بگیرند . نکته قابل توجه تر آنکه معمولاً افراد متوسط و متوسط رو به پایین وام های خود را صرف امور جاری میکنند یا نهایت خرید خودرو یا خانهای کوچک که تازه باید بخشی از هزینه خرید آنها را هم طی سالها با پسانداز جمع کنند . اما وامهای کلانی که اقشار مرفه میگیرند معمولاً صرف خریدهای کلاهای سرمایهای میکنند که باعث میشود در زمان تورم ثروتمندتر از گذشته بشوند .
فرض کنید من یک وام سه میلیاردی تومن از بانک میگیرم و این وام را طی پنج سال به بانک باز میگردانم با سود سی درصد هم حساب کنید میشود چهار میلیارد تومن در طی پنج سال حال خانهای که با این پول خریدم طی همین مدت با تورم چهل درصدی طی پنج سال چیزی حدود هشت میلیارد تومن ارزش دارد حالا میتوان گفت من درحقیقت برنده اصلی تورم در کشور بودهام تورمی که روز به روز باعث فقر دیگران شده است . اتفاقی که خصوصاً طی این دهه اخیر در کشور ما باعث به وجود آمدن طبقهای بسیار بسیار ثروتمند دربرابر انبوهی از خانوادههای ضعیف و متوسط رو به پایین شدهاند .
در نهایت در جامعهای که کمکم درگیر این انحرافات است ارزشها تغییر میکند کسب ثروت و مصرف افراطی
آن در غالب ساختمانهای عجیب و غریب ، خودروهای گرانقیمت ، استفاده غیراخلاقی از زنان ، غذاهای گرانقمتی که گاهی معادل درآمد چند روز یک کارگر است تبدیل به ارزش و نشانه موفقیت تلقی میشوند و قناعت ، تلاش و علم آموزی تبدیل به ضد ارزش ، صفتی در جامعه بروز پیدا میکند که در فرهنگ قرآنی از آن به عنوان تکاثر یاد میشود . ( حقیقت دلم نمیخواست متن خودم را بدون مراجعه به آیهای از قرآن کریم تمام کنم . )
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ﴿۱﴾ حَتَّى زُرْتُمُ الْمَقَابِرَ ﴿۲﴾كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۳﴾ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ ﴿۴﴾كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ ﴿۵﴾لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ﴿۶﴾ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ ﴿۷﴾ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ ﴿۸﴾
به نام خداوند رحمتگر مهربان تفاخر به بيشترداشتن شما را غافل داشت (۱) تا كارتان [و پايتان] به گورستان رسيد (۲) نه چنين است زودا كه بدانيد (۳) باز هم نه چنين است زودا كه بدانيد (۴) هرگز چنين نيست اگر علماليقين داشتيد (۵) به يقين دوزخ را مى بينيد (۶) سپس آن را قطعا به عيناليقين درمى يابيد (۷) سپس در همان روز است كه از نعمت [روى زمين] پرسيده خواهيد شد (۸)
شاید متنم زیادی نا امیدکننده باشد اما نباید فراموش کنید که در تمام این تاریکی ها اگر در جستوجوی نور باشید آنرا خواهید یافت ... مثل گل نیلوفر در مرداب هم میتوان گل داد ، میتوان ریحانه شد میتوان ریحانه داشت ... فقط باید خواست و ایمان داشت به خدایی که همیشه در همین نزدیکیهاست .
هر نقد یا پیشنهادی داشتید با کمال میل پذیرا هستم ایمیل بنده برای دریافت آخرین نظرات شما
s.saleh.hosseini.m@gmail.com