آفریقای جنوبی .... ، پیشرفته ترین کشور قارّهٔ آفریقا ....
نمیدانم متنهایم چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد ؟! همان طور که از فردای خودم نیز بیخبرم هرچند میدانم نوشتههایم خاک نمیخورند ... چون روی کاغذ نوشته نشدهاند اما خب شاید در فراموشخانهٔ این دهکده جهانی بپوسد . الأیحال قصدم از روایت این داستان چیزی نیست جز اندک تلاشی برای کمک به کشورم و مردمی که عمیقاً آنها را دوست دارم .
اما اگر میخواهید دربارهٔ راوی این داستان چیزی بدانید بهتر است خیلی کوتاه عرض کنم ... فردی در حال شدن و در جستوجوی حقیقت فردی که هیچ ادعای ندارد . اما تشنه حقیقت است . فردی که هم عاشق است هم دلباخته و سعی کرده در طرح مباحثش عقل و قلبش را در تعادل نگه دارد و هیچ گاه از انصاف دور نشود .
در این یاد داشت قصد دارم داستان توسعه یافتگی یک کشور را از دریچهای جدید ( حدأقل از دید خودم )تعریف کنم ... داستان رشد و پیشرفت آفریقای جنوبی ....
اما بگذارید قبل از شروع داستان به یک تعریف مشخص و ملموس و ساده از دو مفهوم رشد و توسعه دست پیدا کنیم .
رشد یک متغیر صرفاً کمّی است که بیانگر افزایش تولیدات یک جامعه و کشور است . از منظر علم اقتصاد اگر بخواهم کمّی تخصصی تر بیان کنیم مجموعه ارزشهای خلق شده ( خدمات و کالاهای تولید شده ) در یک اقتصاد را «GDP» مینامند رشد در واقع افزایش این متغیر در طی یک زمان مشخص است . ( معمولاً یکسال )
امّا توسعه مفهومی است که علاوه بر بعد کمّی دارای ابعاد کیفی نیز هست . یکی از معیارهای مطرح در زمینه توسعه ، شاخص توسعه انسانی سازمان ملل متحد است . این شاخص ابعاد مختلفی دارد که برسی آن به طور کامل از توان این یادداشت خارج است .
اما به طور نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
۱- میانگین طول عمر
۲- میزان دسترسی به آب آشامیدنی
۳- سطح با سوادی
۴- درآمد سرانه
۵- میانگین تحصیل دختران در مدارس و دانشگاهها
و .....
پس در مفهوم توسعه به نوعی رشد اقتصادی نیز اثر گذار است و لحاظ میشود . ( ارتباط منطقی آنها عموم خصوص مطلق است.)
اما برسیم به داستان توسعه یافتگی کشور آفریقای جنوبی ....
آقریقای جنوبی همان طور که از نامش پیداست در حنوبی ترین قسمت قارّه آفریقا واقع شده است . کشوری که بر اساس آخرین دادههای آماری حدود ۶۳ میلیون نفر جمعیت دارد . مساحت این کشور حدود ۱٫۲۰۰٫۰۰۰ هزار کیلومتر مربع است که از این حیث بیست و چهارمین کشور پهناور دنیاست .
اکثر مردم جهان این کشور را با مبارزه اسطورهای آن ، نلسون ماندلا میشناسند . فردی که سالها با نژاد پرستی مبارزه کرد و در آخر نیز بر آن پیروز شد .
تاریخچه این کشور مثل بسیاری دیگر از کشورهای قارّه آفریقا با پدیده شوم استعمار گره خورده است . من هم در اینجا لاجرم داستان این کهن سرزمین را با پدیده شوم استعمار آغاز میکنم . آفریقای جنوبی جزو اوّلین مناطقی بود که توجّه استعمار گران را به خود جذب کرد ، زمانی که در سال 1488 میلادی دریانورد پرتغالی بارتولو مئو دیاش در جستوجوی مسیری برای رسیدن به هند از دماغه امید نیک عبور کرد . ( اصلاً این نام هم اشاره به آرزوی آنها یعنی رسیدن به هند از این مسیر اشاره دارد . ) هرچند او هند نرسید امّا در کمتر از ده سال بعد واسکو دوگاما دیگر دریانورد پرتغالی با تمام کردن این مسیر به هند رسید . بعدها هرچند نیروهای استعمارگر برای تأمین مواد مورد نیاز خود برای ادامه مسیرشان از این منطقه بهره میبردند امّا به علّت علاقه بیش از حد برای تصرف هند و چین و به طور کلی آسیای شرقی ( خاور دور ) از سکنا گزیدن و استعمار این منطقه به طور گسترده غفلت کردند تا اینکه در سال 1653 میلادی نخستین استعمارگران هلندی در این منطقه ساکن شدند . جمعیت این استعمارگران در قرنهای بعد رشد کردند و از جمله اقلیتهای بزرگ سفید پوست را در کشور آفریقای جنوبی تشکیل دادند . در کنار این هلندیها بردگانی از هند و اندونزی هم برای تأمین نیروی کار به این منطقه آروده شدند و این افراد نیز از سایر اقلیتهای غیر سیاه پوست این کشور محسوب میشوند . پس از تسلط کامل انگلستان بر هند ، این کشور تصمیم گرفت مسیر رسیدن به هندوستان را برای تمام رقبای اروپایی اش سد کند پس در 1797 آفریقای جنوبی را به تصرف درآرود هرچند درگیر سلسله جنگهایی شد با ساکنین اروپایی این مناطق که در تاریخ از آن به عنوان جنگ بوئره نام یاد میکنند که در نتیجه این نبردها انگلستان حاکم مطلق تمام آفریقای جنوبی شد هر چند این سلطه زیاد دوام نیاورد و در سال 1910 میلادی کمکم بخشهایی از این کشور مستقل شدند یا به صورت خودمختار از بریتانیا اداره میشدند . در سال 1948 میلادی همزمان با استقلال هند از انگلیس حزب ملی آفریقای جنوبی قدرت را در این کشور بدست گرفت ، و در این سال شروع رسمی رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی آغاز شد.
با تسلط حزب ملّی بر کشور ، دستور کار اصلی این حزب یعنی جدایی نژادی و آپارتاید در تمام ارکان کشور پیاده شد ، از مسائل کلان ملی تا ریز ترین حقوق شهروندی به نوعی با این ایدئولوژی تلفیق شد .
در اقتصاد ، تقسیم ثروت به شکل بسیار ناعادلانهای به نفع اقلیت اروپایی انجام گرفته بود به حدی که این اقلیّت از رفاهی در حد کشورهای تراز اول جهان برخوردارد بودند امّا اکثریت غیر سفید پوست از هیچ امکانات رفاهی برخوردار نبودند و سطح زندگی آنها در حد کشورهای عقب افتاده جهان بود .
اگر فردی از خارج به این کشور سفر میکرد بهشت و جهنم را همزمان در این کشور میدید بهشتی برای اقلیت سفید پوست و جهنمی برای اکثریت رنگین پوست
در تمام جامعه آپارتاید موج میزد حتی مترو های شهری ، اتوبوس ها و قطارها که در آنها افراد رنگین پوست باید در صندلیهای درجه ۳ مینشستند . به عبارت ساده تر در تمام شئون زندگی مردم آفریقای جنوبی تبعیض ریشه کرده بود تبعیضی که تا به امروز هم بقایای آن بر سر این کشور سایه افکنده است .
مردم آفریقای جنوبی به شیوههای مختلف علیه این سیاست اعتراض کردند از تظاهرات خیابانی گرفته تا در مواردی حتی حملات مسلحانه و خشونت آمیز که همه آنها از سوی حکومت با خشونت مضاعف پاسخ داده شد . به طور کلی دو جریان اصلی را در مقابل آپارتاید میتوان برسی کرد ، جریانی که بر تساوی حقوق تمام ساکنین کشور بدون توجّه به رنگ پوست و نژادشان تأکید میکرد که رهبری این جنبش با نلسون ماندلا بود و در مقابل گروهی که اعتقاد داشتند هیچ سفید پوستی نباید در کشور آفریقای جنوبی زندگی کند آنها اعتقاد داشتند باید سفید پوستها را به دریا ریخت .... یکی از افراد شاخص این جنبش فردی بود که شاید کمتر کسی در خارج از قاره آفریقا او را بشناسد استیو بیکو ، دانشجویی فعال علیه نظام آپارتاید که در بازداشت پلیس به طرز مشکوکی درگذشت هرچند بعدها مشخص شد بیکو توسط پلیس به قتل رسیده است .
تمام داستان را نقل کردم که به این نقطه طلایی برسم : انتخاب سرنوشت ساز یک ملت .... خشونت و انتقام سالها تبعیض و بهره کشی ظالمانه یا بخشش و فراموش کردن ؟ قطعاً ظلمهایی که توسط اروپایی تبارها علیه سیاه پوستان انجام گرفته در کمتر منطقهای در جهان رخ داده است ... امّا ملت انتخابی رد که برای همیشه تاریخ این کشور را تغییر داد .... بخشش و فراموش کردن ......
مردم آفریقای جنوبی تصمیم گرفتند ببخشند و بخشش راز توسعه یافتگی این کشور است ، ما برای توسعه یافتگی بیش از هرچیزی به فرهنگ نیاز داریم ، فرهنگی که با سنتها به استقبال مدرنیته و نیازهای یک انسان در دنیای مدرن برود . فرهنگی مذهب آن را به عرش الهی وصل کند و نوگرایی آن را در قلب کارخانهها بیاورد . برای توسعه ما بیش از چاههای نفتیمان به همدلی ملت مان نیاز داریم با هر فکر و عقیده ( در ساحت تفکر هر فکری میتواند مجاز باشد ولی در ساحت عمل خیر )
قطعاً آفریقای جنوبی امروز کشور ایده عالی نیست ، هنوز هم فساد و تبعیض اقتصادی فشارهای زیادی بر ملت این کشور وارد میکند امّا آنها پیشرفتهای چشمگیری هم داشتند .... فقط لحظهای فکر کنید اگر به جای بخشش ملت آفریقای جنوبی انتقام را انتخاب میکرد چه تصاویری ممکن بود الان به جای تصویر بالا مشاهده کنید ؟ تصاویری مثل سوریه ، افغانستان و ........
تمام هدفم از نوشتن این متن اهمیت برخی مسائل فراتر از اقتصاد در توسعه یافتگی بود . امیدوارم روزی در کشوری پر از همدلی و مهربانی و ایمان زندگی کنیم فراموش نکنیم توسعه بیش از هرچیزی به انتخابهای یک ملت بستگی دارد و پاداش بلوغ یک جامعه است ، جامعهای که میتواند ببخشد ، عشق بورزد و برای رسیدن به یک آرمان شهر تلاش کند .