بسیار دیده شده و شنیده شده پس از انتشار یک اثر، فیلم سینمایی، کتاب، قطعه موسیقی و ... گروهی از مخاطبین که جزئی از یک اجتماع کوچک نسبت به جامعه بزرگ یک کشور یا مردم جهان بودهاند، مثلا جزئی از یک گروه شغلی، پیروان یک مذهب، اهالی یک جغرافیا، یک گروه جنسیتی و ... دست به اعتراض زدهاند که چرا اثر وفاداری به واقعیت مورد قبول آنان و آنچه گذشته است و آنچه هست ندارد یا چرا این گروه را مستقیم یا غیرمستقیم مورد اهانت و توهین قرار داده است. خواه اثر تاریخی باشد خواه کمدی یا هرنوع دیگری.
این موضوع از هرجهت قابل پاسخگویی و رفع است. نخست در پاسخ به مدافعان حقیقت تاریخی که مثلا به یک فیلم ایراد میگیرند که چرا مطابق و مو به موی تاریخ نیست؟ باید گفت فیلم یا هراثر دیگری موظف نیست چنین باشد و عمده آثار چنین ادعایی ندارند که از نظر تاریخی دقیق باشند. حتی آثاری که با جمله ((براساس یک داستان واقعی)) کار خود را آغاز میکنند واقعیت رخ داده را به تمام بخشهای کار تعمیم نمیدهند و فقط پایه و اساس و شاید روند کلی رویداد را مبنای خود قرار میدهند؛ میتوانند بیشتر از این هم عمل کنند اما رسالتی ندارند. وقتی با یک اثر تاریخی براساس زندگی فلان شخصیت یا فلان اتفاق مهمی که افتاده روبرو میشویم نخست از دیدگاه ارزش هنری بررسی کنیم سپس از زوایای دیگر. اینکه در زمان زندگانی مسیح اینترنت وجود داشته باشد یک ایراد هنری نیست و قرار هم نیست ایراد تاریخی این چنینی، مهم قلمداد شود مگر اینکه خود اثر ادعا داشته باشد که کاملا براساس حقایق تاریخی ساخته شده است. ما حتی در یک مستند کاملا با واقعیت اتفاق افتاده روبرو نیستیم چرا که دراصل واقعیت کاملی وجود ندارد؛ یک ماجرا میتواند به بیست روش تعریف شود و همگی درست باشند اما هیچکدام یکسان نباشند؛ در مستند نیز ما با شکافهایی روبرو هستیم که نگاه خلاق هنرمندان سازنده اثر آنها را پُر میکند.
سخنان گفته شده درخصوص آثاری که در زمان حال میگذرند و از جانب عدهای مورد اعتراض غیرهنری قرار میگیرند نیز صادق است. اینکه اهالی یک شهر و دیار در یک اثر خسیس، احمق یا تنبل به تصویر کشیده شوند نشان دهنده حقیقت مردم آن جغرافیا نیست و قرار هم نیست باشد باز مگر اینکه خود اثر ادعا کند تمام مردم آن حوالی مطابق شخصیتهای این اثر هستند. اگر هم مخاطبی براساس موارد نشان داده شده در آن اثر دست به قضاوت و پیش داوری درباره مردم آن منطقه کند، فاقد درک و شعور کافی است و تفاوت یک اثر مثلا سریال تلویزیونی و واقعیت موجود را نمیفهمد و نظرش از اعتبار ساقط است. این بحث و پاسخی که به آن داده شد را میتوان به اعتراض مشغولان به یک شغل، مثلا پزشکان، یا کسانی که آثاری با محوریت طلاق، خیانت، روابط خارج از عرف جامعه و مواردی از این دست را مسبب تضعیف بنیان خانواده در یک جامعه میدانند نیز تعمیم داد تا شاید منجر به گشودگی و رفع این خطا شود که در بسیاری از موارد منجر به محدود شدن آزادی هنر و هنرمندان شده است.
در مجموع میتوان گفت یک اثر تمام حقیقت و واقعیت موجود نیست، بلکه تنها دیدگاه و ذهنیت هنرمند یا هنرمندان خالق آن است و هرجزئی که از واقعیات موجود در آن اثر استفاده شود از صافی ذهن و قلب هنرمند میگذرد و نشان دهنده یک جمع بندی کامل و نهایی درباره چیزی یا کسی نیست؛ درست مثل تمام این متن که نظر شخصی من بوده و اعتبارش نیز در همین حد است. یک اثر هنری باید از نظر هنری بررسی شود، یعنی از همان زاویهای که توقعش میرود و هرگاه ادعای حقیقت محض را داشت و نظری که پیرامون موضوعی یا افرادی مطرح کرده را جامع دانست چنین نقد کردنی صحیح است و لاغیر.
سیدامیرعلی خطیبی
