لینک کانال تلگرامیم که یادداشتها و مطالب مربوطه رو داخلش میذارم:
https://t.me/cinemaandamirali
?? پیشینه ساخت اثر:
با موفقیتی که اولین اقتباس سینمایی بتمن (میگم سینمایی چون قبل از فیلم بتمن ۱۹۸۹، دو یا سه سریال تلویزیونی براساس بتمن ساخته شده که بامزن ولی بیاید زیاد دربارش حرف نزنیم!) برای تیم برتون به ارمغان میاره برتون بلافاصله از این فرصت استفاده میکنه تا چندتا کار بکنه:
اول برتون پروداکشنز رو با دنیس دینووی (روزنامهنگار و تهیه کننده سینما) تأسیس میکنه که وظیفه تهیه کنندگی آثار بعدی برتون یعنی ادوارد دست قیچی، بازگشت بتمن و کابوس پیش از کریسمس رو انجام میدن و عملا برتون تهیه کنندگی رو تجربه میکنه.
دوم، سال بعد از اکران بتمن اثر دیگهای منتشر میکنه که توی یادداشت مفصل دربارش حرف میزنم.
برتون حین و بین ساختن بیتلجوس با رمان نویس جوانی آشنا میشه، کارولین تامپسون که تم کاراش برای برتون مورد پسند و نزدیک به اونه. برتون استخدامش میکنه و ایده ساخت ادوارد دست قیچی رو بهش میده تا تبدیلش کنه به فیلمنامه.
برتون سالها ایده ساخت چنین فیلمی رو توی سرش داشته.
فیلمنامه که به آخرین حالت خودش رسید، برتون متوجه میشه برادران وارنر تمایلی به ساختش نداره. پس سراغ چندتا کمپانی دیگه میرن تا بالاخره فاکس قرن بیستم اوکی میده و آزادی مناسب رو بهش میدن تا یکی از بهترین فیلمای برتون (اگه بهترینش نباشه) و یکی از بهترینها فیلمهای فانتزی تاریخ ساخته بشه.
یادداشت من درباره ادوارد دست قیچی ۱۹۹۰:
?خلاصه داستان:
داستان یه داستان با روایت کلاسیکه که ارجاعی به فرانکن وینی (اثر خود برتون) و مرجع اون فرانکشتاین مری شلی محسوب میشه.
در یه شهرک حومهای با محیط رنگارنگ و چیل بدون اینکه هیچ اتفاق جدیدی بیفته و همه زندگیها در یه حده تقریبا و همه همدیگه رو میشناسن. (این ویژگیهای مکانی توی بیشتر آثار برتون از جمله فرانکن وینی، بیتلجوس، ادوارد و عروس مرده و ... تکرار شده و برگرفته از کودکی برتون و محیطیه که توش بزرگ شده.)
پگ همسر و مادر نمونه دو فرزند که به شغل شریف ویزیتوری مشغوله ولی توی کارش موفق نیست و کسی ازش خرید نمیکنه.
قلعهای تقریبا خارج از شهرک ولی چسبیده به اون قرار داره که کاملا متقابل معماری و سبک خونه و زندگی شهرکه. قلعهای گوتیک، تاریک و مخوف که کسی سمتش نمیره (به دلیل ترس و خرافات احتمالا).
خلاصه پگ سراغ قلعه میره تا شاید مشتری ایدهآل خودشو پیدا کنه ولی اونجا با موجودی روبرو میشه و تصمیم میگیره این موجود ناقص، عجیب الخلقه ولی خوش قلب و عاری از پلیدی رو به همراه خودش به خونش بیاره و این تصمیم خیرخواهانه پگ باعث ایجاد تغییرات گستردهای توی زندگی تمام مردم اونجا میشه و زندگیشون به کل از يکنواختی خارج میشه ...
?یادداشت:
قبل از دیدن مجدد فیلم برای نوشتن این یادداشت، نظرم درباره فیلم مساعد بود ولی درک نمیکردم علت علاقه اینچنینی هواداران برتون و سینمای فانتزی به این فیلم چیه.
وقتی ادوارد دست قیچی رو دوباره دیدم متوجه شدم چرا این فیلم تا این حد فوقالعاده ست.
داستان همونطور که گفتم خیلی کلاسیکه و خود برتون توی مصاحبههاش به این موضوع واقفه.
اما مساله اینه که تیم برتون سالها چنین ایدهای رو توی سر پرورش میداده و شاید بیشتر از هر اثری روح خودش رو درون شخصیت ادوارد و تمام بخشهای فیلم دمیده و به همین خاطر با تیم برتونیترین فیلم تیم برتون مواجه میشیم.
ادوارد نوعی تجسم از خود برتونه و تمام نشونهها به زندگی برتون برمیگرده، از علاقه به دختری بلوند که تبدیل به یه موتیف برتونی شده تا زندگی در حومه بین آدمایی که متمدنتر از روستاییهان ولی همون خلق و خو و خاله زنک بازیها بینشون دیده میشه، روبرویی با پسر قلدر آمریکایی که نوعی نماد توی هالیووده یا درک نشدن از طرف خانواده و علاقه به انزوا و تاریکی یا اصلا حضور خود جانی دپ در اولین همکاریش با برتون و یکی از اولین فیلمهاش که باعث همکاری دراز مدت فوقالعاده و دوستی گرمی شد.
جانی دپ شاید بهترین تجسم براساس ذهنیتهای برتون نسبت به کارکتر ادوارده.
جانی دپ در نقش ادوارد، حساس، خوش قلب، دوست داشتنی و مهربونه و محکوم به آزار دیدن و درک نشدن از جانب اطرافیانشه.
دپ که بعدا توی آثار مختلف گریمهای سنگین رو تجربه کرده از همین نقش چنین ویژگیای رو تجربه میکنه.
با وجود ظاهر بسیار عجیب و حتی ناقص بودن جسم کارکتر ادوارد و گریم سنگینی که بهش اشاره شد، جانی دپ جوان به خوبی تمامی ویژگیهای درونی و بیرونی ادوارد رو با حرکات بدنی و به خصوص چشمهاش منتقل میکنه.
چشمان نافذ دپ چیزیه که توی بدترین نقش آفرینیهاش باعث بالا رفتن کیفیت بازیگریش میشه.
ویونا رایدر بنظر من به خوبی بیتلجوس نیست ولی همون چیزیه که فیلم ازش میطلبه.
دایان ویست در نقش پگ و آرکین در نقش بیل تحسین برانگیزن و فیلم رو دلنشین و تماشایی میکنن.
فیلمبرداری فیلم شاید مملو از خلاقیتهایی که توی بیتلجوس یا فرانکن وینی دیدیم نباشه ولی سکون خیلی از نماها به روایتگری بهتر اثر کمک کرده.
درکل نماهای خوبی میبینیم که نشون دهنده پختگی برتونه با طراحی محیط و صحنه خلاقانه که تمام مفاهیم رو به خوبی منتقل میکنه.
درباره موسیقی دنی الفمن جداگانه توضیح میدم.
?موسیقی دنی الفمن:
شاید بتونم ارجاع بدم به نکتهای که درباره موسیقی الفمن توی یادداشت فیلم ماجراجویی بزرگ پیوی نوشتم که نقل از حرف خود تیم برتونه:
موسیقی الفمن توی فیلمهای برتون شخصیت دارن.
دقیقا و کاملا همون چیزین که باید باشن.
موسیقی الفمن توی پیوی، بیتلجوس، بتمن یا همین ادوارد دست قیچی قبل از شروع روایتگری تیم برتون به وسیله بازیگراش، داستان رو شروع به تعریف کردن میکنه و با زبون خودش ماجرا رو پیش میبره.
موسیقی بیتلجوس بدجنسه، بتمن حماسی و کمی حزنانگیزه، در ادوارد دست قیچی بار غم بیشتری داره و مظلوم و دلنشینه و به ماهیت بخشیدن به کارکترها کمک زیادی میکنه.
توی فیلم مورد بحث موسیقی شاید ۸۰ درصد اثر شنیده بشه ولی برخلاف خیلی از آثار به هیچ وجه توی ذوق نمیزنه و بیجا نیست.
این هنر دنی الفمن و زبون مشترک قویایه که با تیم برتون پیدا کرده و هربار معجزه خلق میکنه.
?تیم برتون این فیلم از نظر کارگردانی و روایت خیلی قویتر و بهتر از آثار قبلی خودش حتی بتمنه.
دیگه مختصر شلختگی و روایت ناپیوستهای که توی بتمن گاهی میدیدیم اینجا خبری ازش نیست و با فیلم يکدستی روبروئیم که شاید فقط شاید با توجه با طبع سینمایی فعلی مردم یکم بعضی سکانسهای پایانیش مقدار خیلی کمی توی ذوق بزنه که به نظر من نکته منفی خاصی محسوب نمیشه.
درکل ادوارد دست قیچی فیلم يکپارچهایه؛ ویژگیای که کارای قبلی برتون تاحدودی ازش بیبهره بودن و حتی چند فیلم جدیدش هم از این موضوع چندان بویی نبرده اما ادوارد دست قیچی آزمونیه که تیم برتون سربلند ازش بیرون میاد و براساس یه ایده شخصی و شاید عجیب، یکی از قویترین آثار فانتزی رو میسازه و سبب میشه سینمای فانتزی جهان تا ابد مدیونش باشه.
?چندتا نکته ریز:
?جانی دپ و ویونا رایدر در حین و بین این فیلم باهم وارد رابطه عاشقانه میشن و این موضوع اگه برای بازیهاشون توی فیلم مفید نبوده باشه (که قطعا بوده) باعث افت کیفیت فیلم نشده.
خود برتون گفته هردوی اونها اونقدر حرفهای بودن که زندگی خصوصیشون رو توی کار دخالت ندن.
?وینسنت پرایس توی این فیلم برای دقایق کوتاهی نقش آفرینی میکنه که آخرین نقش آفرینیش قبل از مرگه. پرایس در نقش مخترع بسیار دلنشین و ماندگاره.
هرچند برتون بعد از این فیلم مستندی رو براساس زندگی وینسنت پرایس میسازه ولی بعد از فیلمبرداری همسر پرایس میمیره و کمی بعد وینسنت پرایس با اون صدا و نگاه نافذش به خاطرهها میپیونده.
سیدامیرعلی خطیبی