S2081H
S2081H
خواندن ۵ دقیقه·۵ سال پیش

داستان من یک نینجام؟؟؟؟ قسمت 10

شمشیر ها پایین می اید و به بدن انتونی برخورد می کند انقدر سریع اتفاق می افتد که انتونی دردی حس نمی کند اما انگار که نمرده بود دستش هنوز اذیت می کردچشمانش که بطور غیرارادی بسته شده بود را باز می کند و پیامی رویه هوا معلق بود مواجه می شود

شما یک جان اضافه و نعمت الهی را دریافت کردید مایل به استفاده هستید

انتونی که با دیدن پیام شکه شده بود خندید(من دیگه مردم به جهنم برایه نابودی تک تک تون این جونو قبول می کند)همه جا سفید می شود و...

1سال بعد...

انتونی به سختی چشمانش را باز می کند و با سقفی قهوه ای با طراحی خاص مواجه می شود سعی می کند بلند بشود اما تعدادی دستگاه به او وصل بود که مانع بلند شدن او می شود دکمه ای را سمت چپش می بیند سعی می کند انرا فشار بدهد اما متوجه چیزی رویه دستش می شود رویه دستش چند منو باز یک لیست به اسم ماموریت ها و یکی هم وضعیت و دیگری هم خالی بود و نوشته بود(خالی وسیله بدست بگیرید)رویه منویه وضعیت حال و وضعیت انتونی رو نوشته بود{قدرت/هوش/سلامتی/چابکی/مهارت/شانسبه همراه میزان سلامتی و چی اش که چی یه او به شکله عجیبی علامت بینهایت در وسطش بود و در اعداد هم عدد999 بود و خط سلامتی او 48 بود و قدرت 1 بود هوش او هم بسیار بالا بود حدود 1000 ولی خردش 10 بود چابکی 1 و میزان سلامتی اش 13 بود شانس و حس هم 0 سطحشم زده بود 1 عنوان و شغل رو هم خالی زده بود و در اسم هم زده بود انتونی و چیزی به اسم خستگی هم بود}انتونی شکه شده بود شروع به خوندن ماموریت ها می کند کلا یکی بود به اسم تمرین روزانه در سمت گوشه یک عدد نوشته بود امتیاز باقی مانده برایه استفاده که نوشته بود 4 و در سمت دیگه نوشته بود پول و 0 در داخل ان بود انتونی سرش را به اطراف تکان می دهد و دکمه را فشار می دهد که دو نفر وارد اتاق می شوند یکی لیوای و دیگری بانو بود که ماسکی به صورت داشت انتونی به انها نگاه می کند که متوجه چیزی جدید می شود رویه سر هر کدوم چیزی نوشته شده بود رویه سر لیوای نوشته شده بود{تبدیل شونده وحشی}و رویه سر بانو فقط علامت سوال بود

شما توانایی چشم برتر را دریافت کردید

انتونی به پیامی که در پشت دستش ظاهر شده بود نگاه می کند(هاه)لیوای کنار انتونی می شیند از دفعه اخری که لیوای رو دیده بود عضلانی تر شده بود و قدش کمی بلند تر برایه یک ساپورت کننده خیلی قوی شده بود اما هنوزم لیوای بود اما بانو کوچک ترین فرقی نکرده بود و هنوزم برایه انتونی عجیب بود انتونی از رویه تخت بلند می شود و با کمک لیوای به سمت پنجره میره و به بیرون نگاه می کنه محیط یکم عوض شده بود و تعداد ماشینایه پارک شده بیشتر شده بود انتونی روبه لیوای می کند(ساعت و اینکه چقدر بیهوش بودم)لیوایی(حدودایه 7 صبحه و تو...)مکث می کند که ناگهان بانو جواب می دهد(یک سال کامل بدنت تحلیل رفته انگار یک جورایی بدن یک بچه یه تازه متولد شده رو داری برایه یک مرد گنده اما ازت ممنونم)انتونی به لیوای نگاه می کند(برایه چی ازم ممنونه)لیوایه که از سوال انتونی متعجب شده بود(به دلیل خب اون سیاه چاله سطح پایین تو همه رو نجات دادی در اصل معلوم شد اون یک سیاهچاله سطح اس اس اس بوده یعنی زنده موندن درش غیر ممکنه حتی اگه همه سطح اس ها هم جمع بشن شکست می خورن)انتونی کمی فکر می کند که ناگهان شخصی از پنجره به داخل می پرد و باعث می شود انتونی و لیوای تعادلشون رو از دست بدن و انتونی به زمین بخوره پیامی به انتونی بعد از زمین خوردن نشان داده می شود

(با بالا بردن سطح قدرتتان استقامت خود را بالا ببرید)

انتونی رویه نوشته قدرت چند بار کلیک می کند و قدرتش را کمی بالا می برد اما متوجه می شود که امتیازش0 شده و ماموریتی در بخش ماموریت را برق می زند ماموریت قبلی رفته بود و ماموریت جدید"امتیاز روزانه"اضافه شده بود انتونی احساس قدرت می کرد سطح قدرتش 5 شده بود و راحت می تونست وایسه و راه بره بلند می شود لیوای که از تعجب اینکه انتونی وایساده به سمت او می رود(کمک می خوای)انتونی به لیوای لبخندی می زند و به دستش اشاره می کند(با کمک این تونستم قدرتم رو 2.5 برابر کنم و تبدیل به این شدم)ملکه/دختر ناشناس و لیوای به دست انتونی خیره می شوند لیوای شروع به خنده می کند(انتونی این فقط یک تتویه جو گرفتت مطمئنی که سالمی)انتونی که از حرف لیوای تعجب کرده بود به بانو و دختر نگاه میکند دختر سعی می کند جلویه خنده اش را بگیرد و بانو به سمت در می رود(با استاده جدیدت کنار بیا انتونی)و از اتاق خارج می شود انتونی به لیوای نگاهی می اندازد(این چی چی گفت)لیوای دستانش را بالا می برد(من هیچی نمی دونم پس فعلا)رنگ چشمانش به قرمز تغییر می کند و ناپدید می شود(واو پس واقعا یکسال نبودم)دختر اوهومی گفت و انتونی به او نگاهی می کند (ببینم تو استادمی) نگاهی به لقبش می اندازد "مکنده زندگی"انتونی از فهمیدن لقبش ترسی به دلش می افته و به سمت اون می ره(خب استاد چی کار باید بکنم)دختر می چرخد و به سمت در می رود اول باید قدرت بدنی گذشتتو بدست بیاری تا بتونی حداقل یه گابلین سطح پایین رو بکشی انتونی به لیست ماموریتاش نگاه می کند و رویه ماموریت ضربه می کند

ایا می خواهی ماموریت"امتیاز روزانه"را انجام دهید

سطح ماموریت:ساده

زمان انجام:24 ساعت

تعداد:هر روز

انتونی ماموریت را قبول می کند و منویی مقابلش باز می شود

بارفیکس 10/دراز نشست 10/اسکات 10/دو 1کیلومتر

انتونی به سمت در می رود و از ساختمونی که در ان بود خارج می شود و شروع به دویدن دور ان می کند و بعد از دو حرکات دیگه را انجام می دهد بعد از انجام ماموریت 1 امتیاز به امتیازاتش اضافه می شود و یک بخش شانسی که در ان یک جعبه شانسی و یه امتیاز به همراه دو توانایی که فقط علامت سوال داشت باز می شود







وقت گیر اوردم یک قسمت نوشتم ایشالا تا دو هفته دیگه

داستان هایی که زاده ذهن خودمه برای افرادی که مشتاقن به اشتراک می زارم. ممنون از همگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید