ویرگول
ورودثبت نام
S2081H
S2081H
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

داستان من یک نینجام؟؟؟؟ قسمت 11


که انتونی هر دفعه فقط امتیاز رو انتخاب می کرد و همه رو رویه چابکی و قدرت خود استفاده می کرد تا جایی که سطح قدرتش به 5 و سرعتش به 18 رسید و انجام هرروز کار روزانه باعث خستگیش میشود و باعث می شود نیاز به استراحت داشته باشد و با خوابیدن با سرعت بالایی خستگیش خالی می شود و انتونی با انجام تمریناتی مثل بدنسازی قدرتش را بالا می برد که امتیاز بیشتری رویه چابکی و مهارت بزارد

1 ماه بعد سطح چابکی انتونی به 25 و قدرتش به 10 و مهارتش به 5 رسیده بود و خردش هم به 6 و همچنین شانسشم به 10 ارتقا پیدا کرده بود اون به طرز عجیبی رویه شانسش وقت گذاشته بود و خودشو قوی کرده بود سطح خود انتونی به 7 رسیده بود و قدرته مشاهده هم 3 لول بالا رفته بود الان هم لقبه خستگی ناپذیر رو دریافت کرده بود که باعث می شود سطح خستگی 10 درصد کاهش پیدا کند سرعت انتونی و قدرتش بالا رفته بود و ماموریت روزانه 10برابر سخت تر شده بود دختری که به عنوان استاد انتونی شناخته می شود ناگهان مقابل انتونی ظاهر می شود(خب وقتشه بریم)و دستی می زند که باعث می شود هردو ناپدید و هر دو در محلی مثل قار ظاهر می شوند صدا هایه عجیب به گوش انتونی می رسد ترس وجودش را فرا می گیرد که ناگهان با ضربه استادش اورا به خودش می ارد(هی بچه کجا سیر می کنی)انتونی از شک وارده بهش شروع به عرق کردن می کند انتونی به استادش نگاه می کند(چیزه خاصی نبود)استادش به سمتی حرکت می کند(نترس به اندازه اون موجوده خدا مانند قوی نیستند)انتونی به استادش نگاه می کند(منظورت چیه)که ناگهان حیوانی چهار پا بدون چشم و دماغ و صورتی متشکل شده از دهن به انتونی از پشت ضربه ای می زند و اورا زمین گیر می کند استادش در حالی که به سقف چسبیده بود به انتونی نگاه می کرد(هی می تونی از پس این ادوگارفیاس بر بیای یا نه)انتونی به حیوان نگاه می کند و گارد مبارزه ای می گیرد استادش در حالی که رویه سقف نشسته بود و به انتوی نگاه می کرد(هو هو هو پس جدی شدی اما واقعا می تونی شکستش بدی یا نه)هیولا به سمت انتونی حمله ور می شود انتونی قبل از برخورد هیولا جاخالی می دهد و با مشتی به سرش او را زمین گیر می کند و در لحظه بعد موجود دوباره بلند می شود و دوباره به انتونی حمله می کند انتونی بار ها این کار رو انجام می دهد ولی به نتیجه ای نمی رسد(این از گوبلین قوی تره ولی احمق تره یکم انعطاف داشته باش)انتونی لحظه ای درنگ می کند و بعد به سمت دیوار می دود و ادوگارفیاس به دنبال او می دود استادش در حالی که ذوق زده بود به انتونی نگاه می کند(اره همینه برو برو)انتونی در لحظه اخر با استفاده از دیوار به همراه انفجار چی از بالای ادوگارفیاس می پرد و ادوگارفیاس به دیوار برخورد می کند استادش درحالی که داشت نگاه می کرد(هی معطل چی هستی)انتونی نگاهی به استادش می اندازد(ببینم اسلحه خاصی داری مثل چاقو)استادش دستش را در هوا می چرخاند و چیزی مثل سیاه چاله کوچیک ظاهر می شود و او دستش را داخلش می کند و چاقو ای استخوانی به سمت انتونی پرت می کند و انتونی با اون با یک ضربه مستقیم به قلب ادوگارفیاس اون رو می کشه و چند پیغام ظاهر می شود

شما استخوان برنده را بداشتید

چاقویی که بسیار قدیمی بوده و با جادویی پوشیده شده که هیچ وقت کند نشود و همیشه برانده باشد

شما توانایی استفاده از اسلحه کوتاه را بدست اوردید

سطح 1، 5درصد افزایش مهارت در استفاده از اسلحه کوتاه

شما توانایی قاتل خونسرد رو بدست اوردید

سطح1، 10 درصد افزایش مهارت در کشتن با یک ضربه

انتونی به سمت استادش نگاه می کند و چاقو را به سمتش می گیرد(ممنون بابت چاقو)ااستادش لبخندی می زند(نگهش دار)و شروع به راه رفتن از روی سقف به سمت پایین می کند(تو بهتر از من از اون استفاده می کنی درحالی که من بیشتر از جادو استفاده می کنم من بیشتر برای سبزی خورد کردن ازش استفاده می کنم)دختر دستی می زند و او دوباره در محل قبلی ظاهر می شود به چند کتاب اشاره می کند(اونا رو می بینی ازت می خوام که اونا رو یاد بگیری)انتونی به سمت کتاب ها می رود و یکی از انها را در دست می گیرد

سطح هوش شما برای یاد گیری این کتاب پایین است

انتونی نگاهی به لیست وضعیتش می اندازد او از قبل 8 امتیاز داشت و همه را رو روی هوش می گزارد و سطح هوشش به 14 می رسد و پیام عوض می شود

ایا می خواهید که کتاب کنترل تنفس را یاد بگیرید؟

انتونی کتاب را با دقت نگاه کرد این کتاب برای این بود که 50 درصد چابکی رو افزایش بده یعنی از سطح 25 به سطح 37.5 می رسید انتونی در جا قبول می کند و کتاب را یاد می گیرد کتاب تبدیل به ذراتی طلایی می شود و ناپدید می شود انتونی تنفسی می کند که پیغامی ظاهر می شود

شما تکنیک تنفس را بدست اوردید

این توانایی چابکی شما رو 50 درصد افزایش می دهد

هر 1 ثانیه=30 واحد چی مصرف می کند

انتونی توانایی تنفس را فعال می کند ولی از چی اش کم نمی شود که باعث شد چیزی به ذهنش برسد(هی استاد اگه یکی مثل من از توانایی مثل انفجار چی با تمام چیش استفاده بکنه چی می شه؟)استادش که تعجب کرده بود(خب بهتره این کارو نکنی چون حتی بدنه منم تحملشو نداره)انتونی که از جواب استادش تعجب کرده بود دوباره سراغ کتاب ها می رود

داستان هایی که زاده ذهن خودمه برای افرادی که مشتاقن به اشتراک می زارم. ممنون از همگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید