«سائر»
خواندن ۲ دقیقه·۱۰ روز پیش

دست انداز ۸:چرایی و چگونگی

در حال خواندن کتاب اقبال معمار تجدید بنای تفکر اسلامی سوالی برایم ایجاد شد...

در کتاب اشاره می‌کند که روح سطحی که عاشق تجمل است.
تجمل‌پرستی آیا برای دانشجوی پزشکی که درسش هم خوب است اما از حال و احوالش پیداست که در تجمل‌گرایی غرق شده نیز صدق می‌کند؟

تفاوت روح عمیق و سطحی در چیست؟

دو اصطلاح علم و آگاهی و انواع فلسفه شاید پاسخگو باشند.

علم به چیزی تلقی میشود که صرفا آن را می‌دانی، همین و بس، مثل دانستن اینکه نوشابه مضر است اما آگاهی تفاوت دارد. آگاهی به این اشاره می‌کند که چیزی را واقعا به کار بگیری. نوشابه را برای خود غدغن کنی.

ممکن است پزشک باشی و در مرحله علم بمانی و فردی با آگاهی کم در حوزه سلامت باشی و به آگاهی برسی. البته که علم بیشتر زمینه آگاهی بیشتر را فراهم می‌کند اما الزامی در این امر وجود ندارد.

فلسفه سه نوع هست:

فلسفه اولیا (علم الهیات)
فلسفه وسطی (علم ریاضیات و هندسه)
فلسفه سفلی (علم طبیعت)

آنچه که آگاهی و چرایی و فلسفه زندگی یک انسان متمدن را می‌سازد فلسفه اولیا است و هرسه می‌توانند چگونگی زندگی فرد را رقم بزنند.
و آگاهی در زمینه فلسفه اولیا به شدت مستقل از علم در آن است. چنانکه امام صادق نیز به شاگردش فرمود که این چیزی نیست که پیش این و آن کسب کنی، به آنچه می‌دانی عمل کن، خدا آنچه را نمیدانی به تو الهام می‌کند.

و افراد ممکن است درجه‌ای بالایی از علم را در فلسفه اولیا داشته باشند و چگونگی زندگیشان وابسته به این فلسفه باشد اما به آگاهی نرسند...


چرایی‌ات چگونگی‌ات را شکل می‌دهد و چگونگی‌ات چرایی‌ات را پربار می‌سازد اما شروع این زنجیره از چرایی است و سپس با چگونگی هردو همدیگر را شکل می‌دهند.
چگونگی کامل شاید چرایی کاملی را نشانگر باشد اما چرایی کامل باید نشان‌‌دهنده چگونگی کامل باشد وگرنه در کامل بودنش باید شک کرد.
این نکته را اضاف کنم که تکمیلش فرایندی شاید بی‌انتها باشد و باید بر روی کامل شدنشان وقت گذاشت.

چرایی‌ات آخرتت را می‌سازد و چگونگی‌ات دنیایت را...


پیدا به ضمیرم او پنهان به ضمیرم او این است مقام او دریاب مقام من...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید